نویسنده کتاب «پهلوان چشمعسلی؛ راز دره شیرها» ضمن اشاره به حیاتیبودن مسئله اخلاق برای کودکان و نوجوانان گفت: بنیانهای اخلاقی آنها در همین سن شکل میگیرد و اینکه بتوان، خوراکی مناسب و متناسب با شرایط جامعه امروز به آنها ارائه داد، کار بسیار مهمی است.
سمیه سیدیان درباره دغدغهای که منجر به شکلگیری ایده کتاب «پهلوان چشمعسلی؛ راز دره شیرها» شد، گفت: درگیرکردن ذهن کودک با ارزشهای انسانی و اخلاقیات همیشه یکی از دغدغههای من بوده است. در فرهنگ ما خیلی از مفاهیم اخلاقی و انسانی با مفاهیم ملی و دینی گره خوردهاند. این مفاهیم گاهیاوقات در ظاهر باهم سازگاری ندارند؛ اما سعی کردم آنها را طوری کنار هم قرار دهم که در ذهن کودکان سازگار شوند و کودک همزمان نگاهی پر از محبت به مفاهیم دینی، انسانی و اخلاقی داشته باشد.
سیدیان درباره مهمترین چالش خود در نگارش یک داستان دینی برای کودکان و نوجوانان بیان کرد: بزرگترین چالش، ایجاد جذابیت در داستانهای اخلاقی و دارای ارزشهای انسانی است و توانایی بیان داستان به شکلی که به کودک، احساس سرخوردگی دست ندهد یا در برابر داستانی تکراری با نکات اخلاقی مستقیم قرار نگیرد. در بعضی مواقع، شاهد بودهایم در داستانهای اخلاقی، کودک با مفهومی روبهرو میشود که به او ربطی ندارد و برایش هم مهم نیست. سعی کردم در داستان «پهلوان چشمعسلی؛ راز دره شیرها» از قالب داستانهای اخلاقی که اغلب دچار معضل مستقیمگویی هستند، دوری کنم.
کتاب «پهلوان چشمعسلی؛ راز دره شیرها»، آمیزهای از ژانر فانتزی و برخی ویژگیهای نوع ادبی حکایت حیوانات یا «فابل» است. سمیه سیدیان درخصوص هماهنگسازی این انواع ادبی با محتوای دینی کتاب، توضیح داد: این چالش را انتخاب کردم برای اینکه بتوانم از این مفاهیمِ بهشدت چالشبرانگیز، برای بچهها و گاهی برای خانوادهها استفاده کنم و داستان را در قالبی که امروز برای کودکان جالب است، روایت کنم. هر چند که شاید این مفاهیم در ظاهر با هم سازگار نباشند؛ اما سعی کردم این سازگاری را در ساختار داستان و تعامل چشمعسلی با شخصیتهایی که با آنها روبهرو میشود، ایجاد کنم. این مسئله با تجربه و ساخت لحظه به لحظه داستان به طوری که هر لحظه آن بتواند جذابیت و باورپذیری داشته باشد، اتفاق افتاد.
این نویسنده درباره اهمیت ارزشهای اخلاقی و انسانی در کتاب خود، عنوان کرد: به گمانم اخلاق، بزرگترین مسئلهای است که انسان با آن روبهروست. برای کودکان و نوجوانان این مسئله حیاتیتر است؛ زیرا بنیانهای اخلاقی آنها در همین سن شکل میگیرد و اینکه بتوان، خوراکی مناسب و متناسب با شرایط جامعه امروز به آنها ارائه داد، کار بسیار مهمی است. این هدفی بود که من سعی کردم دنبال کنم.
کتاب «پهلوان چشمعسلی؛ راز دره شیرها» در ۱۲ فصل و ۱۳۶ صفحه مصور به کوشش انتشارات مهرستان برای گروه سنی نوخوان (بالاتر از ۷ سال) منتشر شده است. این کتاب که با تصویرسازیهای غزاله باروتیان منتشر شده، از بردباری و خردمندی سخن گفته است. «پهلوان چشمعسلی؛ راز درّه شیرها» داستان بچهشیری است که پدر و مادرش توسط شکارچیان کشته میشوند. بچهشیر به روستایی میرود، در آن روستا با پسری به نام «بهرام» آشنا میشود و بهرام از او مراقبت میکند. انتقامی برای کشتن آن شکارچی درون این بچهشیر شکل میگیرد؛ اما او یک شیر ترسو است. این بچهشیر در مسیر شجاعشدنش، به شهرهای مختلف سفر میکند و از پهلوانهای آنها نکاتی دربارهٔ راز پهلوانی میآموزد.
داستان نوجوان «میثم و شهر ترسهای ممنوعه» اثر نشر مهرستان است که با موضوع امام علی(ع) و غدیر بهتازگی منتشر شده است. احمدرضا امیری سامانی، نویسنده اثر درباره این کتاب گفت: داستان از وسط مهاجرت میثم و خانوادهاش از بصره به کوفه و با یک اتفاق غافلگیرکننده شروع میشود و نوجوان قصه، درگیر حوادثی میشود که هم برای خواننده جذاب است و هم در مسیر رفع نواقص شخصیتی خودش قرار میگیرد.
احمدرضا امیری سامانی درباره قصه جدیدترین کتاب خود که یک اثر غدیری است، گفت: میثم، پسر نوجوانی است که با خانوادهاش در بصره زندگی میکردند. شروع داستان در بصره و در بازه تاریخی بعد از جنگ جمل است. شخصیت اصلی داستان با توجه به خصوصیاتی که در داستان برملا میشود، با پدر و مادرش به کوفه سفر میکنند تا آنجا ساکن شوند. داستان از وسط مهاجرت و با یک اتفاق غافلگیرکننده شروع میشود. آن زمان، کوفه یک شهر نظامی بوده و با اهداف نظامی این شهر تشکیل شد. آنجا افراد زیادی بودند که خصوصیات نظامی داشتند. این پسر وارد کوفهای با آن ویژگیها شده و درگیر حوادثی میشود که هم برای خواننده جذاب است و هم در مسیر رفع نواقص شخصیتی آن پسر است. بعد هم جنگ صفین پیش میآید که در آن جنگ هم این پسر با توجه به اتفاقاتی که برایش رقم میخورد، حضور مییابد و اتفاقاتی را از سر میگذراند.
وی راجعبه مسئله ترس و شجاعت و ارتباط آن با دنیای نوجوان داستان عنوان کرد: ببینید، در این بازۀ سنی بچهها یعنی دوره نوجوانی، ترس یا شجاعت صفتهای خیلی پررنگی هستند و واقعیتش من هیچوقت نخواستم که چند صفت را کنار هم بگذارم و آنها را غربال کنم و از بین آنها صفت ترس را انتخاب کنم. موضوع اینجا بود که از همان اول ترسو بودن شخصیت اصلی داستان در ذهن ما برجسته بود؛ یعنی به سراغ صفتهای دیگر مثل ریاکار بودن، دروغگویی و چیزهای دیگر نرفتیم و این نوع احساس آدمی خودش را نشان داد. ما اینطور بود که فهمیدیم مسئله ترس به بافت داستان بیشتر میخورد و انتخابش درستتر است.
این نویسنده حضور امام علی(ع) در زندگی میثم را اینطور توصیف کرد: امام علی(ع) وارد زندگی میثم نشد؛ به نوعی این خانواده میثم و خیلی از مردم دیگر بودند که در اطراف زندگی امیرالمؤمنین واقع شدند و شروع کردند درسگرفتن و آموختن.
وی درباره تجربه نویسندگی مشترک برای تألیف این داستان نوجوان بیان کرد: واقعا از این کار لذت بردم. نویسندگی مشترک میتواند کار قشنگی باشد. اگر دوستانی که انتخاب میکنید برای نوشتن واقعا همراهان خوبی باشند و تا آخر کار ادامه دهند کار قشنگ میشود؛ مثلا در نوشتن طرح تکروی نکنند و به همدیگر کمک کنند. نوشتن این داستان، کار سنگینی هم بود و با توجه به فرصتی هم که داشتیم و اینکه تخصص هر کدام از ما در یک قسمت از کار بیشتر بود، تصمیم گرفتیم کار را اشتراکی انجام دهیم. من از کمک خانم مرضیه مولوی و خانم دکتر رسولیان در این کار واقعا بهره بردم.
امیری سامانی در پاسخ به این سؤال که «چرا این کتاب، مصور شد؟» گفت: اینطور نبود که داستان اول نوشته شود و بعد مصور شود؛ در همان اوایل کار بود که فکر مصورکردن داستان در فکر ما افتاد.
وی همچنین در پاسخ به این سؤال که «امروزه ژانرهای مختلفی در ادبیات داستانی وجود دارد که نوجوانان هم طرفداران پروپاقرص آنها هستند. آیا میتوانیم «میثم و شهر ترسهای ممنوعه» را هم به نوعی داستانی ژانری بدانیم؟» توضیح داد: همیشه درباره دوستانی که میخواهند یک کار را در یک ژانر بگنجانند این صحبت را داریم که آیا این اثر صرفا در یک ژانر قرار میگیرد؟ آیا نباید انعطافپذیر باشیم؟ چون ممکن است ژانرهای دیگری در کار بیاید. در پاسخ به این سؤال باید بگویم که این داستان، بنمایههای مذهبی، حماسی و تاریخی دارد؛ یعنی میتواند هم یک اثر تاریخی محسوب شود، هم کاری مذهبی و هم در ژانر حماسی قلمداد شود.
احمدرضا امیری سامانی این رمان نوجوان را دارای پشتوانه تاریخی و مستند دانست و گفت: باید پشتوانه تاریخی و مستند داشته باشد؛ اگه نمیداشت نمیتوانستیم اصلا بنویسیم. ما با بخشی از تاریخ و زندگی بزرگان دینمان سروکار داریم که باید با استناد نوشته میشد؛ زیرا در غیر اینصورت کار از اعتبار میافتاد.
نویسنده کتاب «میثم و شهر ترسهای ممنوعه» نظر خود را درباره اینکه «چطور میتوانیم ادبیات نوجوان تاریخی و مذهبی جذاب تألیف و تولید کنیم؟» اینطور ارائه داد: در مرحله اول، ما به سطح فکر کودک و نوجوان امروزی احترام بگذاریم و او را دستکم نگیریم؛ چون اگر اثر خوبی تولید نکنیم، چیز خوشایندی برای آنها قلمداد نمیشود. دوم اینکه نیاز فکری و روحی امروز کودک و نوجوان را بسنجیم و ببینیم چه چیزی احتیاج دارند و آن را با کودکی و نوجوانی خودمان یکسان نبینیم. ما باید این نیازسنجی را با مطالعه زیاد انجام دهیم و کاری بنویسیم که آن نیازها را تا حدی برطرف کند؛ یعنی نمیخواهم بگویم به طور کامل، چون کامل یک چیز افسانهای و خیالی است.