کتاب به سبد خرید شما اضافه شد مشاهده سبد خرید
فروشگاه
دسته بندی
سبد خرید
اردویی با طعم کتاب!/ دانش‌آموزان اصفهانی به میهمانی یار مهربان رفتند
 

نشر مهرستان در اقدامی ابتکاری میزبان اردوی دانش‌آموزی شد اما اردویی که رنگ کتاب داشت.

یکی از برنامه‌های خلاقانه‌ای که در راستای ترویج فرهنگ کتابخوانی در دفتر یک انتشارات شکل گرفت، اردوی کتابی نشر مهرستان است. به این شکل که دانش‌آموزان مقاطع مختلف شهر اصفهان نیمی از یک روز تحصیلی‌شان را در دفتر یک نشر گذراندند و در هوای کتاب نفس کشیدند.

در این اردوها که در قالب یک طرح اجرا شد، نزدیک به ۲۰۰۰ دانش‌آموز اصفهانی از مقطع سوم دبستان تا مقطع دوازدهم و نیز دانش‌آموزان هنرستانی روزانه از این نشر بازدید کردند. بیش از ۸۰ عنوان کتاب کودک و نوجوان در نمایشگاه کتابی در فضای این نشر برای دانش‌آموزان و همچنین مربیان و معلمان عرضه شد و بیش از ۳۰۰۰ عنوان نیز با تخفیف ۱۰ درصد به فروش رسید.

به همین مناسبت با سید احمد حسینی، مدیر نشر مهرستان، در این خصوص گفت‌وگویی انجام شده که در ادامه می‌خوانید.

– از چگونگی شکل‌گیری این اردوها بگویید. از کجا شروع شد و این ایده چطور به ذهنتان رسید؟

سال گذشته و مدتی قبل از هفته کتاب، مدرسه‌ای غیرانتفاعی با ما تماس گرفت و از ما خواست تا دانش‌آموزانش برای بازدید به دفتر نشر بیایند. با آنها موافقت کردیم؛ اما ابتدا طرحی برای ارائه به دانش‌آموزان نداشتیم. پس از کمی فکر و مشورت، تصمیم گرفتیم دانش‌آموزان را به سه گروه تقسیم کنیم. به این صورت که یک گروه با مدیر تولید صحبت کنند، یک گروه با مدیر هنری و گروه دیگر را به فضای انبار ببریم و با مراحل نشر آشنایشان کرده و یک نمایشگاه کتاب هم در همین فضا برایشان برگزار کنیم. این بازدید برای دانش‌آموزان بسیار جذاب بود. به همین دلیل تصمیم گرفتیم این طرح را ادامه دهیم و از دیگر مدارس نیز دعوت کنیم. پس از آن، دعوت‌نامه‌ای آماده کردیم و برای حدود ۳۰ مدرسه غیرانتفاعی شهر فرستادیم و همه مدارس برای آمدن به نشر ما اعلام آمادگی کردند. سال گذشته بیش از ۱۰ مدرسه و حدود ۸۰۰ دانش‌آموز از نشر مهرستان بازدید کردند و این بازدید برایشان بسیار جذاب بود.

– امسال نیز همان برنامه سال گذشته را اجرا کردید؟

امسال تصمیم گرفتیم فضا را متفاوت کنیم تا حتی مدارسی که سال گذشته از نشر بازدید کرده بودند، برای بازدید مجدد انگیزه‌ای داشته باشند. به همین دلیل، یک آیتم نمایشی به بازدید اضافه کردیم و از مجتبی طالبی که هنرمند خیمه‌شب‌بازی و نمایش عروسکی است، دعوت کردیم تا در قالب یک نمایش عروسکی، دانش‌آموزان را با اهمیت کتابخوانی و نیز مراحل چاپ و نشر آشنا کند و برای این اجرا، پرده‌ای از روند تولید کتاب آماده کردیم. این نمایش فضایی طنز داشت و نظر مثبت دانش‌آموزان را جلب کرد. بعد از نمایش هم فرایند انبارداری و چاپ و گرافیک و… برایشان توضیح داده می‌شد و در آخر بازدید از نمایشگاه کتاب و خرید را انجام می‌دادند.

دانش‌آموزان رشته گرافیک دو هنرستان نیز بازدید کردند. این گروه فقط با مسعود زمانیان، مدیر هنری گفت‌وگو کردند تا به‌طور تخصصی با مباحث مربوط به گرافیک کتاب آشنا شوند. از مدارس برای این اردو ورودی دریافت نکردیم و به جز بخش نمایشگاهی، بازدید کاملاً رایگان انجام شد.

– بازخوردها چگونه بوده؟

حضور در محیط کاری یک انتشارات و آشنایی با مسیر تولید کتاب و نمایش عروسکی برای دانش‌آموزان بسیار جذاب بود و باعث اضافه شدن کتاب به سبد خریدشان شد. از دانش‌آموزان و مربی‌هایشان بازخوردهای بسیار مثبتی گرفته‌ایم و در کنارش ضعف‌های اجرای ما را نیز تذکر دادند.

ما در حالت عادی با مخاطب‌مان با دو واسطه توزیع‌کننده و کتابفروش روبه‌رو می‌شویم و مواجهه مستقیم با مخاطب نداریم؛ اما طی این مدت با نزدیک به ۲۰۰۰ نفر مخاطب اصلی‌مان مواجهه مستقیم داشته‌ایم و بازخوردهایش را گرفته‌ایم. برخی بچه‌ها در این اردو کتابی می‌خرند و روزهای بعد با پدر و مادرشان می‌آیند و باز هم خرید می‌کنند.

– در این بازدیدها متوجه ذائقه دانش‌آموزان شده‌اید؟ بیشتر از چه آثاری استقبال کرده‌اند؟

بله. بچه‌ها مجموعه «ماجرای من و بقیه» را بسیار دوست داشته‌اند. ما از نشرهای دیگر هم کتاب آورده‌ایم، همچون مجموعه «ایلیا» از نشر کمیکا که طرفداران بسیاری دارد؛ زیرا مجموعه‌ای کمیک استریپ بوده و برای بچه‌ها بسیار جذاب است. مجموعه رمان اهل‌بیت نشر خودمان نیز بسیار پرفروش بوده. دانش‌آموزان ژانرهای طنز و ماجراجویی را نیز دوست دارند و سراغ ژانر وحشت را از ما می‌گیرند؛ ولی ما هنوز وارد این عرصه نشده‌ایم.

– تشنگی زیادی در نوجوان ایرانی در این خصوص وجود دارد. این تشنگی شما را قلقلک نکرده که به سراغ تولید این ژانر بروید؟

بعید نیست سراغ این ژانر برویم؛ اما با استانداردهای خودمان. به این تشنگی باید پاسخ داده شود؛ زیرا ذائقه بچه‌ها دارد به سمت آثار خارجی می‌رود که این آثار محتوای مناسبی ندارند. تولید ژانر وحشت با حفظ اصول بسیار مشکل است. کتب ترجمه‌شده بیشتر بر فرم متمرکزند و محتوای اخلاقی و فکری برایشان اهمیتی ندارد.

– در نشست‌هایی که ناشران با مسئولان ارشاد یا شهرداری برگزار می‌کنند، اهالی نشر معمولاً از روند آموزش و پرورش ناراضی‌اند. آیا این اردوها را می‌شود راهی برای پیوند میان ناشر و آموزش و پرورش دانست و دیگر ناشران نیز از این روش استفاده کنند؟

ابتدا باید افزایش سرانه مطالعه غیردرسی دانش‌آموزان برای وزارت آموزش و پرورش نهادینه شود و این موضوع برای هر دولت و وزیری تبدیل به یک اصل شود؛ درحالی‌که بسیاری از معلمان وقتی کتاب غیردرسی دست دانش‌آموز می‌بینند، به او تذکر می‌دهند. بچه‌ها در دبستان اهل مطالعه کتب غیردرسی هستند؛ اما هرچه جلوتر می‌روند، این مطالعه در آنها ضعیف‌تر می‌شود که دو عامل دارد: آشنایی با رسانه و جذابیتش برای بچه‌ها، سنگین شدن دروس و آمادگی برای کنکور. مسئله اول برای آموزش و پرورش باید این باشد که سرانه مطالعه غیردرسی بهبود یابد؛ اما چنین دغدغه‌ای را در این نهاد نمی‌بینیم. برخی مدارس در این خصوص فعال‌اند؛ اما یا دغدغه و سیاست مدیر مدرسه است، یا دغدغه مربی پرورشی و دیگر معلمان. وقتی مطالعه غیردرسی جزو اصول آموزش و پرورش قرار بگیرد، در این راستا اقدامات لازم را انجام می‌دهد و همه تلاشش را برای افزایش سرانه مطالعه می‌کند. از جمله این تلاش‌ها ارتباط با ناشران و فعالان کتاب و کتابفروشان است.

– در این خصوص چه پیشنهادهایی دارید؟

کتابخوانی و معرفی کتاب سر صف، تشکیل جمع‌های کتابخوانی در مدارس، برپایی نمایشگاه کتاب، دعوت از ناشران برای برگزاری مراسم رونمایی یا جشن امضا در مدارس، ایجاد بوفه کتاب در کنار بوفه خوراکی‌ها، بازدید از کتابفروشی‌ها و کتابخانه‌ها، ایجاد طرح‌های تشویقی به شرط عضویت در کتابخانه‌های عمومی. این پیشنهادها به شرطی اجرایی خواهد شد که افزایش سرانه مطالعه برای مدارس و آموزش و پرورش دغدغه شود.

– میزان نیاز و ظرفیت مدارس را برای تعامل با کتاب و صنعت نشر چطور می‌بینید؟ آیا نشر کشور توان پاسخگویی به این نیاز را دارد؟

در کشور حدود ۱۴ میلیون دانش‌آموز داریم. اگر هر دانش‌آموز در طول سال ۵۰۰ هزار تومان کتاب غیردرسی بخرد، می‌شود ۷۰۰۰ میلیارد تومان. ۵۰۰ هزار تومان در طول سال برای خانواده‌های متوسط در کنار دیگر هزینه‌ها بسیار ناچیز است. فرض کنیم متوسط قیمت کتاب‌ها ۱۰۰ هزار تومان است. ۷,۰۰۰ میلیارد تومان تقسیم بر این ۱۰۰ هزار تومان قیمت، به‌طور متوسط می‌شود ۷۰ میلیون نسخه کتاب. این یعنی ۷۰ میلیون نسخه کتاب باید تولید شود. فرض کنیم نشر ما که از لحاظ حجم تولیدات نشر کوچکی است، سالانه ۲۰۰ هزار نسخه کتاب تولید می‌کند که حدود نیمی از این میزان کتب کودک و نوجوان است. نزدیک به ۵۰۰ نشر مثل ما باید کار کنند تا بتوانند کتاب به دست مخاطب برسانند. ۷۰ میلیون نسخه کتاب عدد کمی نیست و باعث ایجاد گردش مالی بزرگی در صنعت نشر می‌شود. اما اگر آمار میزان کتب فروخته‌شده در حوزه کودک را طی سال گذشته ببینید، عدد بسیار کوچکی است؛ درحالی‌که ظرفیت تولید و خرید ۷۰ میلیون نسخه کتاب را داریم. الان بیش از ۱۵۰۰ دانش‌آموز از اینجا بازدید کرده‌اند و طی دو هفته حدود ۲۰۰۰ نسخه کتاب فروخته‌ایم. ۲۰۰۰ نسخه یک درصد از فروش سال ما می‌شود؛ درحالی‌که طی ۱۰ روز حضور در نمایشگاه کتاب تهران با وجود تمام هزینه‌ها و فضا و بازار گسترده‌اش، ۵ درصد فروش سالیانه داریم و این دو عدد در برابر هم بسیار معنادار هستند. این یعنی ظرفیت بسیاری در مدارس و دانش‌آموزان وجود دارد و باید از آن استفاده کرد.

– نقش نهادهای دولتی را در این میان چگونه می‌بینید؟

در هفته کتاب جلسه‌ای با معاونت فرهنگی اداره ارشاد اصفهان داشتیم؛ در صورتی‌که این جلسات باید به‌طور منظم برگزار شود و وضعیت بازار کتاب و چالش‌هایش را به‌طور مرتب بررسی کرد.

در چند سال گذشته رویدادی با محوریت کتابفروشی‌ها نداشته‌ایم مگر اینکه خود کتابفروشی کاری انجام داده باشد؛ درحالی‌که شهرداری و اداره ارشاد می‌توانند در کتابفروشی‌ها رویدادهای بسیاری برگزار و مردم را به سمت این مراکز سرازیر کنند و رویدادی فرهنگی رقم بزنند و این کار کاملاً شدنی است.

برخلاف تصور عامه، نوشتن برای کودک و نوجوان به‌مراتب سخت‌تر از قلم‌زدن برای بزرگ‌سال است؛ چراکه پرورش تخیل ازجمله مسائل تربیتی است که باید برای کودکان و نوجوانان در اولویت پرورشی و تربیتی آن‌ها قرار بگیرد. نویسنده باید تلاش کند تا با خلق داستان‌های صمیمانه و تخیل‌آمیز، ذهن جوانان را تحت‌تأثیر قرار دهد. پری رضوی، نویسنده حوزه کودک و نوجوان، در جدیدترین اثرش با نام کتاب «روباه هویجی» با همین هدف به طرح داستان خرگوشی می‌پردازد که از طلوع تا غروب خورشید ساعت‌هایی را به خیال‌پردازی می‌گذراند و در پایان به آغوش گرم مادرش بازمی‌گردد. این اثر با تصویرگری یگانه یعقوب‌نژاد در قالب 24 صفحه رنگی در نشر مهرستان روانه بازار چاپ شده است.

 

«روباه هویجی» عنوان کتاب شماست. این عنوان به چه اشاره می‌کند و بر چه اساسی انتخاب شده است؟

 

این عنوان به‌نوعی اشاره غیرمستقیم به هارمونی طبیعت دارد. وقتی خرگوشک برای رسیدن به جواب سؤالاتش برای اولین بار از دور روباه را می‌بیند که دمش را بغل کرده، تداعی معنایی در ذهنش پیش می‌آید که این چقدر شبیه هویج است و حتما خیلی خرگوش‌ها را دوست دارد. درواقع این عنوان یک‌جورهایی بازی واژه‌ای و تخیل کودکان را می‌رساند.

 

روند شکل‌گیری کتاب به چه صورت بود؟

 

شما در هر سنی تمرین تخیل کنید. این تخیل همیشه همراه شماست و در موقعیتی که بخواهید، به سراغش رفته و از آن استفاده می‌کنید. در کار کودک و نوجوان سعی می‌کنم سوژه‌هایی را انتخاب کنم که توان چالش زیادی داشته باشند؛ پس برای باورپذیری بیشتر، شخصیت اول داستانم را کودک انتخاب می‌کنم؛ آن‌هم به دو دلیل. اول آنکه کار برای خود کودکان است و دوم اینکه کودکان در هر کاری ریسک می‌کنند. در این اثر هم خرگوشکی را انتخاب کردم که ریسک کرده و بدون آنکه مادرش بداند، به روباه نزدیک شده است. با توجه به این امر و از آنجایی ‌که خودم هم عاشق چشم‌های روباه هستم، خودم را به‌جای خرگوشک گذاشتم و ایده داستان در ذهن من خلق شد. البته پروش این ایده تا رسیدن به مرحله چاپ اثر چهارسال طول کشید.

 

در اثر شما شاهدیم که خورشید مثل یک تصویر مرکزی از ابتدا تا انتهای قصه با خرگوشک همراه است و او را راهنمایی می‌کند. خورشید در این قصه نماد چیست؟

 

در حالت کلی خورشید منبع نور و گرمی است و زندگی خرگوش‌ها به نور وابسته است؛ چون در شب به لانه‌هایشان رفته و به خاطر وجود شکارچیانی چون روباه‌ها و گرگ‌ها بیرون نمی‌آیند. خرگوشک قصه ما هم که تنهاست و برای اینکه بتواند دلگرمی پیدا کند، به این منبع نور متکی می‌شود و دل به خطر می‌زند تا در سفر کوتاهش به پاسخ سؤالاتش برسد؛ به همین دلیل خورشید را انتخاب کردم.

 

در علم روان‌شناسی کودک، رنگین‌کمان نماد دید مثبت به آینده و القاکننده پیام‌های مثبت است. شما به‌عنوان نویسنده با ترسیم رنگین‌کمان در چشم‌های روباه می‌خواستید به چه مفهومی برسید؟

 

علاوه بر اینکه از منظر روان‌شناسی رنگین‌کمان نگاه مثبت به آینده است، یک قصه قدیمی هم است که می‌گوید به‌وقت بارش باران، اگر روباه نر و ماده عاشق همدیگر شوند، رنگین‌کمان تشکیل می‌شود. من براساس این باور قدیمی رنگین‌کمان را در چشم‌های روباه ترسیم کردم؛ همچنین خود رنگین‌کمان براساس زیبایی و شکل خاص که دارد، برای همه کودکان جذابیت دارد و این جذابیت برای خرگوشک قصه هم اتفاق می‌افتد.

 

کتاب شما یک اثر مصور رنگی است. وجه تصویری اثر چه تأثیری بر ذهن و روان کودک دارد؟

 

قشر کودک و نوجوان اول بر اساس تصویر با یک اثر ارتباط می‌گیرند. ما می‌گوییم که از بین حواس پنجگانه دیکتاتورترین حس، حس بینایی است که 73درصد دنیا را در انحصار خودش درمی‌آورد. کودکان یا به مقطع کسب تحصیل نرسیده‌اند یا اگر تحصیلی کسب کردند، تا 12 تا 15سالگی ترجیح می‌دهند در آثاری که می‌خوانند، تصویر حضور داشته باشد. علت روان‌شناسی‌اش هم این است که تخیل قشر کودک و نوجوان خیلی قوی است و وقتی متنی را می‌خوانند، دوست دارند ببینند که تصویر تخیلی آن‌ها با تصویر متن همسانی دارد یا خیر؛ یعنی تصویر ثبت‌شده در اثر باعث پرورش تخیلشان می‌شود.

 

با توجه به این تأثیرگذاری، پس‌زمینه تصاویر اثرتان خاکستری‌رنگ است. چرا این رنگ را انتخاب کردید؟

 

انتخاب رنگ خاکستری انتخاب تصویرگر است؛ چون این اثر به‌نوعی سوررئال است و بیشتر تخیلی است. به همین دلیل چون می‌رود توی خواب‌های روباه و خواب‌ها یک جورهایی سیاه‌وسفید هستند، پس‌زمینه قسمت اعظمی از تصاویر خاکستری‌رنگ است. اتفاقات در خواب‌های روباه رخ می‌دهد. تصویر قسمتی که روباه تصمیم می‌گیرد از خانه بیرون بیاید و قسمتی که از خواب روباه بیرون آمده و دارد به خانه برمی‌گردد، رنگی غیر از خاکستری است.

 

شما دو اثر در حوزه بزرگ‌سال دارید. نوشتن برای بزرگ‌سال با نوشتن برای کودک و نوجوان چه تفاوت‌هایی با هم دارد؟ کدام سخت‌تر است؟

 

در کل از آن‌جهت که نویسنده در سطح سنی و فکری با مخاطب بزرگ‌سال است، نوشتن برای بزرگ‌سالان راحت‌تر است؛ اما برای کودک و نوجوان چون باید سطح فکری‌مان را به سطح فکری و سنی آن‌ها برسانیم، نوشتن برای قشر کودک و نوجوان سخت‌تر است.

 

هنگام خلق اثر برای کودک و نوجوان بیشتر به چه امر یا اموری توجه می‌کنید؟

 

برای خلق اثر در حوزه کودک و نوجوان باید به خیلی موارد دقت کنیم تا نوع ایده‌ای که انتخاب می‌کنیم، سبب غمگین‌شدن آن‌ها نشود.

 

فکر می‌کنید در حال حاضر ادبیات کودک و نوجوان جایگاه واقعی خود را پیدا کرده و به حدی رسیده است که قشر کودک و نوجوان ما را اغنا کند و حتی جهانی شود؟

 

هرچند تولید آثار کودک و نوجوان در ایران با مشکلات عدیده‌ای مواجه است، در کل امیدوارکننده است؛ تا حدی که به‌جرئت می‌توان گفت آثار تولیدشده کودک و نوجوان در ایران قابلیت جهانی‌شدن دارد؛ چون ما نویسنده‌های خوبی در این حوزه داریم که نامزد دریافت جایزه‌های جهانی شده‌اند. یکی از مشکلاتی که درخصوص کتاب خودم، «سفر در کاموا» ایجاد شد، این بود که سال گذشته تصویرگری اثر نامزد دریافت جایزه براتیسلاوا شد؛ اما خود کانون و گروهی که قرار بود در برنامه حضور داشته باشند و نقش داوری داشتند، همکاری نکردند و به همین دلیل ایران از دور خارج شد. نتیجه آنکه برای دیده‌شدن اثری ناشر و مجموعه عوامل باید همکاری کنند و حتی درصدد باشند تا کتاب را به زبان‌های مختلف ترجمه کنند تا در سطح جهانی دیده شود.

 

این روزها مشغول چه کاری هستید؟

 

در آینده نزدیک دو پروژه با کانون پرورش فکری کودک و نوجوان دارم؛ یکی رمان نوجوان است و دیگری یک پروژه علمی‌تخیلی در خصوص شخصیت‌های برجسته ایران‌زمین که در صدسال اخیر تأثیرگذار بودند که آن هم در حوزه کودک و نوجوان است. یک اثر دیگر در حوزه کودک و نوجوان با نام «کفشدوزک و صدای پاهای هزارپا» که قرار است انتشارات اندیشه مولانا آن را منتشر کند.

 

منبع: روزنامه اصفهان زیبا

نویسنده کتاب «فرمانده گندم‌خوار» با بیان اینکه مهم‌ترین آفت آثار آیینی، ذکر اکاذیب و موارد غیرمستند است، گفت: متأسفانه این آثار چنان‌که باید جایگاه خود را در میان مخاطب امروزی باز نکرده که یکی از دلایل آن به افزایش سفارشی‌نویسی برمی‌گردد.

سیدسعید هاشمی، متولد ۱۳۵۳ در شهر مقدس قم، کارشناس ارشد ادبیات فارسی و سردبیر مجله «سلام بچه‌ها» است. از این نویسنده تاکنون حدود ۷۰ عنوان اثر از قبیل شعر، داستان، رمان و طنز کودک و نوجوان در انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، مدرسه، سوره مهر، چرخ فلک، مهرستان و… چاپ و منتشر شده است. کتاب «فرمانده گندم‌خوار» یکی از آثار هاشمی درباره واقعه عاشورا و وقایع پیش و پس از آن است که از زبان شخیت اصلی آن، عمر بن سعد روایت می‌شود. این کتاب در سال ۱۴۰۰ در انتشارات مهرستان اصفهان به چاپ‌ رسید و توانست مخاطبان نوجوان را با خود همراه کند. به‌مناسبت ایام محرم، گفت‌وگویی درباره اثر عاشورایی این نویسنده کودک و نوجوان انجام داده است که متن آن را در ادامه می‌خوانید.

ایده نگارش کتاب «فرمانده گندم‌خوار» چگونه در ذهن شما شکل گرفت؟

من بسیار علاقه‌مند بودم که رمانی برای امام حسین(ع) بنویسم؛ اما کار سختی بود و مطالعه فراوانی لازم داشت. چیزی که در این مسیر به من انگیزه داد، خواندن این روایت بود که بعد از شهادت امام حسین(ع)، ابن زیاد دستور داد عده‌ای پیشگام شوند و بر بدن شهدا اسب بتازانند. ۱۰ نفر پیشگام انجام این کار شدند و بعداً مشخص شد که هیچ‌یک انسان‌های خوشنامی نبودند. این روایت، ذهن من را قلقلک داد و در ایام کرونا به‌دلیل فراغتی که پیدا کردم، توانستم مطالعاتی در این خصوص داشته باشم و رمانی برای امام حسین(ع) بنویسم. از آنجا که نمی‌خواستم اثرم تکراری باشد، آن را از زبان عمر سعد نوشتم. «فرمانده گندم‌خوار» از جمله آثاری بود که زحمت بسیاری برای آن کشیدم و امیدوارم به خانه همه نوجوانان کشور راه یابد. 

علت پرداختن به شخصیت منفی واقعه عاشورا یعنی عمر بن سعد در این کتاب چیست؟

همیشه شخصیت اول، داستان را به‌گونه‌ای راحت‌تر پیش می‌برد. من نمی‌توانستم شخصیت امام حسین(ع) را به علت معصوم بودن، شخصیت اول در نظر بگیرم؛ زیرا ممکن بود از جانب ایشان حرف‌هایی به میان آورده شود که با واقعیت تطابق نداشته باشد. سعی کردم به دنبال شخصیتی در داستان باشم که اگر از جانب او حرفی هم زده شد، مورد ایراد نباشد. کسی که در میان مخالفان امام حسین(ع) نقش پررنگی داشت و می‌شد راجع به او کار کرد، عمر سعد بود. روایت‌ها و زندگی‌نامه‌های بسیاری نیز درباره این شخصیت نوشته شده است و من راحت‌تر می‌توانستم او را اول شخص داستانم در نظر بگیرم.

نویسندگی و نوشتن درباره موضوعات آیینی و مذهبی چه قواعد و الزاماتی دارد؟

یکی از مهم‌ترین قواعدش این است که نویسنده باید مطابق با تاریخ بنویسد. نمی‌توان تاریخ را تغییر داد، به این معنا که نویسنده آثار آیینی و مذهبی ضمن نگارش رمان، تاریخ‌نگاری نیز می‌کند. اگر قلم دچار لغزش تاریخی شود، ممکن است تبعات منفی بسیاری داشته باشد.

نکته دوم آن است که نویسنده بتواند شخصیت‌ها را به‌گونه‌ای پردازش کند که مخاطب با آنها هم‌ذات‌پنداری داشته باشد. اگر شخصیت نتواند جایی در دل خواننده بیابد، به این معناست که نویسنده در نگارش رمانش موفق نبوده است.

من پس از چاپ کتاب «فرمانده گندم‌خوار» به نهادها و مراکز متعددی برای صحبت درباره آن دعوت شدم و نقدهای سنگینی نیز به این اثر وارد شد؛ اما از آنجا که این کتاب را بر اساس منابع موثقی نوشته بودم، توانستم به همه نقدها پاسخ دهم. انتشارات مهرستان نیز برای شناخته‌ شدن این کتاب تلاش بسیاری انجام داد. 

به نظر شما، چه محدودیت‌ها یا آفت‌هایی می‌تواند دامنگیر آثار آیینی شود؟

مهم‌ترین آفت این‌گونه آثار، ذکر اکاذیب و موارد غیرمستند است. برخی به راحتی این کار را انجام می‌دهند؛ اما باید از آن پرهیز کرد. توجه نکردن به منابع دینی و رجوع به منابع ناموثق از ضعف‌های نویسندگی در این عرصه است. برای مثال ما نمی‌توانیم در خصوص واقعه عاشورا به کتاب «روضة‌الشهدا» اثر ملاحسین واعظ کاشفی سبزواری اکتفا کنیم؛ زیرا کتاب او بر اساس شنیده‌ها و شفاهیات بوده است و منبع مستندی نیست. از طرفی نویسنده می‌تواند به کتب شیخ مفید، شیخ طوسی و شهيد مطهری در این‌باره رجوع کند.

مورد بعدی آن است که نویسنده نتواند رمان را با دیدگاه امروزی بنویسد و در قرون گذشته متوقف شده باشد. مانند بسیاری از سریال‌هایی که لحن، بیان و دیالوگ بازیگرها مربوط به قرن هفتم یا هشتم و یا قبل از آن است. مخاطب امروز باید بتواند با آثار آیینی و مذهبی که ریشه تاریخی دارند، ارتباط برقرار کند.

ارزیابی شما از جایگاه آثار آیینی و مذهبی در میان مخاطب امروز و به‌ویژه قشر کودک و نوجوان چیست؟

گمان می‌کنم در این زمینه پیشرفت زیادی نداشته‌ایم. متأسفانه یکی از دلایل آن، افزایش سفارشی‌نویسی است. در سفارشی‌نویسی نیز همیشه شتاب‌زدگی وجود دارد. علت دوم نیز ورود افرادی‌ است که با عمق کار و مسائل تاریخی و مذهبی زیاد آشنا نیستند. این موارد موجب شده است که رمان‌ها و داستان‌های تاریخی ما دچار سطحی‌نگری شود.

عطیه‌سادات صالحیان، نویسنده رمان «در اسارت نفرت» درباره نوشتن یک اثر داستانی جذاب برای نوجوانان راجع‌به واقعه غدیر گفت: موقع نوشتن طرح داستان «در اسارت نفرت» مدام با خودم می‌گفتم باید کتابی بنویسم که نگاه و ایده نو داشته و جذاب و خلاق باشد تا بتواند نوجوان را جذب کند.

دزدیده‌شدن به خودی خود ترسناک و دردناک است؛ حالا فکر کنید علاوه‌بر دزدیده و اسیر شدن، پدر هم به دست دزدان کشته شود و تنها با برادرت گیر بیفتی. این قصه مهیب و رنج‌آور را شاید تخیلی بدانید و سوژه مناسبی برای یک فیلم اکشن؛ اما این داستان واقعیت روزهایی است در دل تاریخ که برده‌داری رواج داشت و راهزنان حمله می‌کردند، می‌کشتند و به اسیری می‌گرفتند.

عطیه‌سادات صالحیان در کتاب «در اسارت نفرت» که برای نوجوانان ایرانی نوشته است، بدون مقدمه‌چینی به سراغ سوژه برده‌داری رفته و از این جریان وحشتناک برای روایت داستان خود استفاده کرده است. او چند نوجوان را از دل تاریخ اسلام انتخاب کرده و آنها را به سوی آشنایی با حضرت سلمان(ره) می‌کشاند.

روزبه، نوجوانی دوازده‌ساله است که با پدر و برادرش سام که کودکی هشت‌ساله است برای تجارت به حجاز می‌روند. آنها در نزدیکی مدینه با راهزنان روبه‌رو می‌شوند. پدر کشته شده و روزبه و سام به بردگی گرفته می‌شوند. نیمه‌شب، هنگام فرار دستگیر و از هم جدا می‌شوند. روزبه به خالد سپرده می‌شود و به غلامی زبیده، دختر خالد درمی‌آید. خالد قصد دارد زبیده را به همسری پیرمردی به نام ابوموسی درآورد. زبیده که غمگین و تسلیم است، روزبه را آزاد می‌کند. روزبه هنگام فرار به چنگ خالد می‌افتد و کتک می‌خورد. حضرت سلمان از راه می‌رسد و روزبه را از خالد می‌خرد. این اتفاق، این نوجوان را وصل می‌کند به ماجرای آخرین سفر حج پیامبر(ص) و واقعه غدیر خم. حالا این نوجوان مانده است و درک او از امام علی(ع) و واقعه غدیر.

این اثر را انتشارات مهرستان در ۱۲۸ صفحه برای گروه سنی ۹ تا ۱۵ سال منتشر کرده است. در «ادبیات کودک و نوجوان» با عطیه‌سادات صالحیان، نویسنده کتاب «در اسارت نفرت» گفت‌وگو کرده‌ایم تا این داستان نوجوان را بیشتر بررسی کنیم:

– چرا سوژه برده‌داری را برای داستان نوجوان خود انتخاب کردید؟

نوجوانی سن مهمی است. در این دوران، نوجوان به شخصیت کامل‌تری می‌رسد و اهداف زندگی‌اش را مشخص می‌کند. مقام معظم رهبری فرمودند «باید کار کودک و نوجوان با کیفیت‌تر باشد»؛ باتوجه به این نکته، کار کردن برای این سن خیلی مهم است و ما نویسنده‌های کودک و نوجوان مسئولیت سنگینی داریم. منِ نویسنده دوست داشتم برای نوجوان‌ها قلم بزنم تا از همین جوانی مسیر درست را بشناسند و مهم‌تر از همه، حب اهل‌بیت در قلب و جان‌شان قرار بگیرد.

– شما می‌توانستید در داستان‌تان مخاطب را با هر شخصیتی از آن زمان آشنا کنید؛ چرا حضرت سلمان؟

در این‌باره خیلی تحقیق کردم و متوجه این شدم که کتاب درباره حضرت سلمان مخصوصا برای نوجوانان کم نوشته شده است. اصلا خود ما ایرانی‌ها شاید اطلاعات کمی از ایشان می‌دانیم. باتوجه به مقام والایی که دارند و همان‌طور که پیامبر(ص) فرمودند: «سلمان از ماست»، تصمیم گرفتم شخصیت بزرگ حضرت سلمان را وارد داستان کنم و در کنار واقعه غدیر، اطلاعاتی درباره ایشان به مخاطبم بدهم.

– نوشتن از واقعه غدیر چه تجربه‌ای برای شما بود؟

نوشتن هر کتاب دینی که نویسنده ادبیات دینی می‌نویسد تجربه‌ای بسیار شیرین و وصف‌ناشدنی است؛ از احساس آرامش حین نوشتن گرفته تا لحظه به لحظه حضور آنها در زندگی. برای این کتاب هم مثل نوشتن دیگر کتابم، همین احساس را داشتم. من می‌دانستم قلمی که برای غدیر زده شود، نشان‌دهنده حدیث پیامبر(ص) است که فرمودند: «علی مع‌الحق و الحق مع علی.».

– از چه منابعی برای نوشتن این داستان تاریخی استفاده کردید؟

تقریبا بیشتر کتاب‌هایی را که به واقعه غدیر ختم می‌شد مطالعه کردم. خطبه‌های غدیر را چندین‌بار خواندم. کتاب‌هایی را که درباره حضرت سلمان بود مطالعه کردم و حتی کتاب‌ها و مقالاتی را که راجع‌به خود کشور عربستان هم بود خواندم؛ چون نوشتن کتاب به تحقیق و مطالعه نیاز دارد. حالا اگر نویسنده ادبیات دینی باشی این مطالعات باید دوبرابر باشد و کار نویسنده خیلی سخت است. ما باید درباره همه‌چیز بدانیم که اگر بخواهیم از خود بنویسم اشکال وارد کارمان می‌شود. در کنار این‌ها، مدام با استادان تاریخ اسلام در ارتباط بودم و اگر شبهه‌ای به وجود می‌آمد از آنها کمک می‌گرفتم.

– درباره امام علی(ع) می‌شود با توجه به شخصیت خودِ ایشان، داستان‌های متنوعی با درون‌مایه‌های مختلف ویژه گروه سنی نوجوان نوشت. چرا خواستید از طریق شخصیتی دیگر مثل حضرت سلمان به شخصیت و زندگی امام علی(ع) برسید؟

بله، قطعا می‌شود چرا که نه؛ اما نظر من این بود که کتاب با این سبک زیاد نوشته شده است. دوست داشتم داستانی که برای غدیر می‌نویسم متفاوت باشد و از نگاهی نو و جذاب، غدیر را برای نوجوان‌ها روایت کند.

– شما در همان فصل اول با مقدمه‌چینی‌ای مناسب به سراغ موضوع اصلی قصه رفتید و نشان دادید که نمی‌خواهید مخاطب، سوژه اصلی را حدس بزند؛ بلکه می‌خواهید با دانستن سوژه، به دنبال قصه و داستان بیاید و بیشتر درگیر روایت شما شود. آیا این برداشت درست است؟ چرا درون‌مایه و داستان‌پردازی برایتان مهم‌تر بود؟

ببینید نوشتن برای نوجوان مخصوصا نوجوان حال حاضر، بسیار کار دشواری است. نوجوان امروز اگر ببیند کتاب خیلی مستقیم و رو با او صحبت می‌کند یا داستان طوری است که از همان فصل اول مخاطب می‌فهمد آخر داستان چه اتفاقی می‌افتد، قطعا کتاب را کنار می‌گذارد. هیچ نویسنده‌ای دوست ندارد این اتفاق برای کتابش بیفتد. از آنجایی که تقریبا با خلق‌وخوی نوجوان‌ها آشنا هستم، تصمیم گرفتم کتاب «در اسارت نفرت» را با داستانی دیگر در کنار غدیر بنویسم و پیش ببرم تا بتوانم در کنار آن هیجانات و اتفاق‌ها، نوجوان را به غدیر برسانم.

– امروزه کتاب‌هایی که به موضوع شخصیت‌های دینی می‌پردازند بیش از پیش به داستان‌گویی و شخصیت‌پردازی نیاز دارند؛ زیرا این موارد، دو عاملی هستند که نوجوانان به شدت به دنبال آن هستند. کتاب «در اسارت نفرت» را چقدر در رعایت آن دو عنصر موفق می‌دانید؟ برای خود شما در زمان نگارش کتاب رعایت چه نکاتی مهم بود؟

دقیقا همین‌طور است. خود من وقتی که خواستم کتاب «در اسارت نفرت» را بنویسم چند کتابی را که مربوط به غدیر بود خواندم و دیدم اصلا هیچ‌کدام از این موارد در آنها رعایت نشده است.

البته کتاب‌هایی که خوب بودند هم وجود داشتند؛ اما بیشتر کتاب‌های دینی این مشکل را دارند و این خیلی بد است. من موقع نوشتن طرح داستان «در اسارت نفرت» مدام با خودم می‌گفتم باید کتابی بنویسم که جذاب و خلاق باشد، من اگر بخواهم مثل نویسنده‌ای دیگر بنویسم که هنر نکرده‌ام؛ بلکه فقط کاغذ سیاه کرده‌ام، پس باید چیزی بنویسم که نگاه و ایده نو داشته باشد و نوجوان را جذب کند.

بنابراین امیدوارم توانسته باشم این نکات را رعایت کرده و نوجوان‌های عزیز را به کتاب‌های دینی جذب کرده باشم.

نشر مهرستان کتاب «از هفت‌سنگ تا کال‌آف؛ توجهات والدینی به فرزندان عصر بازی‌های رایانه‌ای» را با رویکردی تربیتی و کاربردی در حوزه بازی‌های رایانه‌ای و سواد رسانه منتشر کرد.

همانطور که از عنوان فرعی کتاب یعنی توجهات والدینی به فرزندان عصر بازی‌های رایانه‌ای، مشخص است، این اثر در حوزه تقویت و بهبود سواد رسانه نگاشته شده است.

در بخشی از مقدمه اثر آمده است: «کنترل فضای مجازی، کنترل میزان استفادۀ از شبکه‌های اجتماعی و کنترل بازی‌کردن بچه‌ها، همه صورت‏‌مسئلۀ والدینی است که دل‌نگران هستند. آن‌ها دل‌نگران فرزندانی هستند که زمان زیادی را پای بازی‌هایی می‌نشینند که از نظر آن‌ها فقط بازی است و هیچ ارزش دیگری ندارد. والدین نگران‌اند بازی‌های رایانه‌ای در مسیر رشد صحیح فرزندانشان خلل ایجاد کند. آن‌ها هراس دارند محتوای نامطلوب بازی‌ها تربیت و گرایش‌های فرزندانشان را به بیراهه ببرد. والدین نگران‌اند فرزندانشان زندگی را سَرسری گرفته و به‏مانند بازی با آن مواجه شوند و در آینده نتوانند در مقابل مشکلات آن ایستادگی کنند. همچنین، آن‌ها نگران‌اند از اینکه بچه‌ها وقت زیادی را به بازی‌های رایانه‌ای اختصاص می‌دهند و می‌ترسند فرزندانشان دچار اُفت تحصیلی شوند.

در مقابل، فرزندان آن‌ها، یعنی همان نسل جدید، رویکردی کاملاً متفاوت به بازی‌های رایانه‌ای دارند. هرچند بخشی از آن‌ها بازی را فقط ابزار سرگرمی می‌دانند، برخی دیگر، به بازی‌های رایانه‌ای به‏ عنوان مجوزی برای ورود به جمع هم‌سالان نگاه می‌کنند. بخشی دیگر نیز به‏ عنوان آیندۀ شغلی به بازی‌های رایانه‌ای نگاه می‌کنند. پدیدۀ ورزش‌های الکترونیک و گیم‌استریم و تولید محتوای بازی و حتی بازی‌سازی، جزء علایق شغلی نسل جدید است. با این توصیفات به نظر می‌رسد شکاف دیجیتال میان والد و فرزند، در سرزمین بازی‌های دیجیتال، به‏‏ مراتب، عمیق‌تر از سایر بخش‌های فضای مجازی است.»

نویسنده در این اثر کوشیده والدین را به دنیای فرزندان نزدیک‌تر کند تا از این رهگذر، بخشی از مشکلات میان والد و فرزند در حوزه بازی‌های رایانه‌ای در مسیر صحیح حل شدن به صورت کاربردی قرار بگیرد.

مرتضی جمشیدی، نویسنده این کتاب، در حوزه بازی‌های رایانه‌ای بی‌تجربه نبوده و سوابقی همچون فعالیت در مرکز تحقیقات بنیاد ملی بازی‌های رایانه‌ای، میز بازی کلینیک سواد فضای مجازی سراج، سردبیری مجلۀ بازی‌بان، مشاور بخش بازی زیست‏بوم درسا، داوری بخش بازی جشنوارۀ فرهنگی‌هنری فردا، دبیری کلاس سواد دیجیتال در مدرسه، برگزارکنندۀ کارگاه‌های آموزشی متعدد سواد بازی در سراسر کشور و… را در کارنامه حرفه‌ای‌اش دارد.

داستان نوجوان «میثم و شهر ترس‌های ممنوعه» اثر نشر مهرستان است که با موضوع امام علی(ع) و غدیر به‌تازگی منتشر شده است. احمدرضا امیری سامانی، نویسنده اثر درباره این کتاب گفت: داستان از وسط مهاجرت میثم و خانواده‌اش از بصره به کوفه و با یک اتفاق غافلگیرکننده شروع می‌‌شود و نوجوان قصه، درگیر حوادثی می‌‌شود که هم برای خواننده جذاب است و هم در مسیر رفع نواقص شخصیتی خودش قرار می‌گیرد.

احمدرضا امیری سامانی درباره قصه جدیدترین کتاب خود که یک اثر غدیری است، گفت: میثم، پسر نوجوانی است که با خانواده‌اش در بصره زندگی می‌‌کردند. شروع داستان در بصره و در بازه تاریخی بعد از جنگ جمل است. شخصیت اصلی داستان با توجه به خصوصیاتی که در داستان برملا می‌‌شود، با پدر و مادرش به کوفه سفر می‌‌کنند تا آنجا ساکن شوند. داستان از وسط مهاجرت و با یک اتفاق غافلگیرکننده شروع می‌‌شود. آن زمان، کوفه یک شهر نظامی بوده و با اهداف نظامی این شهر تشکیل شد. آنجا افراد زیادی بودند که خصوصیات نظامی داشتند. این پسر وارد کوفه‌ای با آن ویژگی‌ها شده و درگیر حوادثی می‌‌شود که هم برای خواننده جذاب است و هم در مسیر رفع نواقص شخصیتی آن پسر است. بعد هم جنگ صفین پیش می‌‌آید که در آن جنگ هم این پسر با توجه به اتفاقاتی که برایش رقم می‌‌خورد، حضور می‌‌یابد و اتفاقاتی را از سر می‌‌گذراند.

وی راجع‌به مسئله ترس و شجاعت و ارتباط آن با دنیای نوجوان داستان عنوان کرد: ببینید، در این بازۀ سنی بچه‌ها یعنی دوره نوجوانی، ترس یا شجاعت صفت‌های خیلی پررنگی هستند و واقعیتش من هیچ‌وقت نخواستم که چند صفت را کنار هم بگذارم و آنها را غربال کنم و از بین آنها صفت ترس را انتخاب کنم. موضوع اینجا بود که از همان اول ترسو بودن شخصیت اصلی داستان در ذهن ما برجسته بود؛ یعنی به سراغ صفت‌های دیگر مثل ریاکار بودن، دروغ‌گویی و چیزهای دیگر نرفتیم و این نوع احساس آدمی خودش را نشان داد. ما این‌طور بود که فهمیدیم مسئله ترس به بافت داستان بیشتر می‌خورد و انتخابش درست‌تر است.

این نویسنده حضور امام علی(ع) در زندگی میثم را این‌طور توصیف کرد: امام علی(ع) وارد زندگی میثم نشد؛ به نوعی این خانواده میثم و خیلی از مردم دیگر بودند که در اطراف زندگی امیرالمؤمنین واقع شدند و شروع کردند درس‌گرفتن و آموختن.

وی درباره تجربه نویسندگی مشترک برای تألیف این داستان نوجوان بیان کرد: واقعا از این کار لذت بردم. نویسندگی مشترک می‌تواند کار قشنگی باشد. اگر دوستانی که انتخاب می‌کنید برای نوشتن واقعا همراهان خوبی باشند و تا آخر کار ادامه دهند کار قشنگ می‌شود؛ مثلا در نوشتن طرح تک‌روی نکنند و به همدیگر کمک کنند. نوشتن این داستان، کار سنگینی هم بود و با توجه به فرصتی هم که داشتیم و اینکه تخصص هر کدام از ما در یک قسمت از کار بیشتر بود، تصمیم گرفتیم کار را اشتراکی انجام دهیم. من از کمک خانم مرضیه مولوی و خانم دکتر رسولیان در این کار واقعا بهره بردم.

امیری سامانی در پاسخ به این سؤال که «چرا این کتاب، مصور شد؟» گفت: این‌طور نبود که داستان اول نوشته شود و بعد مصور شود؛ در همان اوایل کار بود که فکر مصورکردن داستان در فکر ما افتاد.

وی همچنین در پاسخ به این سؤال که «امروزه ژانرهای مختلفی در ادبیات داستانی وجود دارد که نوجوانان هم طرفداران پروپاقرص آنها هستند. آیا می‌توانیم «میثم و شهر ترس‌های ممنوعه» را هم به نوعی داستانی ژانری بدانیم؟» توضیح داد: همیشه درباره دوستانی که می‌خواهند یک کار را در یک ژانر بگنجانند این صحبت را داریم که آیا این اثر صرفا در یک ژانر قرار می‌گیرد؟ آیا نباید انعطاف‌پذیر باشیم؟ چون ممکن است ژانرهای دیگری در کار بیاید. در پاسخ به این سؤال باید بگویم که این داستان، بن‌مایه‌های مذهبی، حماسی و تاریخی دارد؛ یعنی می‌تواند هم یک اثر تاریخی محسوب شود، هم کاری مذهبی و هم در ژانر حماسی قلمداد شود.

احمدرضا امیری سامانی این رمان نوجوان را دارای پشتوانه تاریخی و مستند دانست و گفت: باید پشتوانه تاریخی و مستند داشته باشد؛ اگه نمی‌داشت نمی‌توانستیم اصلا بنویسیم. ما با بخشی از تاریخ و زندگی بزرگان دین‌مان سروکار داریم که باید با استناد نوشته می‌شد؛ زیرا در غیر این‌صورت کار از اعتبار می‌افتاد.

نویسنده کتاب «میثم و شهر ترس‌های ممنوعه» نظر خود را درباره اینکه «چطور می‌توانیم ادبیات نوجوان تاریخی و مذهبی جذاب تألیف و تولید کنیم؟» این‌طور ارائه داد: در مرحله اول، ما به سطح فکر کودک و نوجوان امروزی احترام بگذاریم و او را دست‌کم نگیریم؛ چون اگر اثر خوبی تولید نکنیم، چیز خوشایندی برای آنها قلمداد نمی‌شود. دوم اینکه نیاز فکری و روحی امروز کودک و نوجوان را بسنجیم و ببینیم چه چیزی احتیاج دارند و آن را با کودکی و نوجوانی خودمان یکسان نبینیم. ما باید این نیازسنجی را با مطالعه زیاد انجام دهیم و کاری بنویسیم که آن نیازها را تا حدی برطرف کند؛ یعنی نمی‌خواهم بگویم به طور کامل، چون کامل یک چیز افسانه‌ای و خیالی است.