نشر مهرستان، رتبه برتر در محور راهنمای مربی و والدین سومین رویداد یارستان کودکستان شد.
به گزارش روابط عمومی مهرستان؛ در اختتامیه رویداد ملی «یارستان کودکستان» پنج کتاب «لطیف مثل پرنیان»، «بچههای سرمایهدار»، «ادبستان کسا»، «از هفت سنگ تا کالآف»، «آرامش طوفانها» تولید شده در نشر مهرستان نامزد دریافت جایزه در محور راهنمای مربی و والدین شد که دو اثر «ادبستان کسا» و «آرامش طوفانها» موفق به دریافت رتبه دوم در این جشنواره شد.
سید احمد حسینی مدیر نشر مهرستان با اشاره به اینکه مجموعه لالایی مهرستان نیز توانست در محور لالایی و سرود رتبه دوم را در این رویداد کسب کند، گفت: مهرستان طبق رسم هرساله در جشنواره حضور پررنگ داشت و با شرکت در محورهای مختلف جشنواره، نمایشگاه فروش محصولات و نشستهای تخصصی این رویداد، بنا دارد در بین فعالان و کنشگران حوزهی تعلیم و تربیت بیش از پیش شناخته شود.
مدیر نشر مهرستان خاطر نشان کرد: کتاب ادبستان کسا به قلم علی صغیرا به هفتاد نکته تربیتی حدیث شریف کسا میپردازد و کتاب آرامش طوفان ها از سید علیرضا تراشیون درباره مهارت مدیریت ناهنجاریهای کودک و نوجوان در خانواده است که هر دو اثر از پروفروش های نشر مهرستان هستند.
گفتنی است «یارستان کودکستان»، رویدادی برای شناسایی و حمایت از محصولات فاخر فعالان کودک و نوجوان برای کودکان زیر ۷ سال است که به همت سازمان تعلیم و تربیت کودک سومین گام آن 17 مردادماه 1403 در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تهران برگزار گردید، این رویداد به دلیل نبود شیوههای تربیتی و ابزارهای مناسب برای تربیت کودکان شکل گرفت.
نویسنده کتاب «روباه هویجی» معتقد است آثار تولید شده ادبیات کودک و نوجوان در ایران قابلیت جهانی شدن دارند و نویسندگان خوبی در اینزمینه در کشور قلم میزنند.
خلاف تصور عامه نوشتن برای کودک و نوجوان به مراتب سختتر از قلم زدن برای بزرگسال است. چون پرورش تخیل از جمله مسائل تربیتی است که باید برای کودکان و نوجوانان در اولویت پرورشی و تربیتی آنها قرار بگیرد. نویسنده باید تلاش کند تا با خلق داستانهای صمیمانه و تخیلآمیز، ذهن جوانان را تحت تأثیر قرار دهد.
پری رضوی، نویسنده حوزه کودک و نوجوان در کتاب جدیدش «روباه هویجی» با همین هدف به طرح داستان خرگوشی میپردازد که از طلوع تا غروب خورشید ساعتهایی را به خیالپردازی میگذراند و در پایان به آغوش گرم مادرش باز میگردد.
کتاب «روباه هویجی» به تازگی با تصویرگری یگانه یعقوب نژاد توسط نشر مهرستان منتشر و روانه بازار نشر شده است. ۱۸ تیر روز ادبیات کودک و نوجوان و چاپ تازه این کتاب بهانه خوبی برای گپ و گفت با پری رضوی بهعنوان یکنویسنده اینحوزه است. مشروح این گفتوگو در ادامه میآید؛
* خانم رضوی عنوان «روباه هویجی» را بر چهاساسی انتخاب کردید؟
این عنوان بهنوعی اشاره غیرمستقیم دارد به هارمونی طبیعت. وقتی که خرگوشک برای رسیدن به جواب سؤالاتش برای اولین بار از دور روباه را میبیند که دمش را بغل کرده یک تداعی معنایی در ذهنش پیش میآید که این چقدر شبیه هویج است و حتماً خیلی خرگوشها را دوست دارد. در واقع این عنوان یک جورهایی بازی واژهای و تخیل کودکان را میرساند.
* کمی از روند شکل گیری کتاب صحبت کنیم!
شما وقتی در هر سنی تمرین تخیل داشته باشید این تخیل همیشه همراه شما است و در موقعیتی که بخواهید به سراغش رفته و از آن استفاده میکنید. در کار کودک و نوجوان من سعی میکنم سوژههایی را انتخاب کنم که توان چالش بالایی داشته باشند. پس برای باورپذیری بیشتر، شخصیت اول داستانم را کودک انتخاب میکنم. آن هم به دو دلیل؛ اول آنکه کار برای خود کودکان است و دوم اینکه کودکان در هر کاری ریسک میکنند. در این اثر هم خرگوشکی را انتخاب کردم که ریسک کرده و بدون آنکه مادرش بداند به روباه نزدیک شده است.
پس با توجه به این امر و از آنجایی که خودم هم عاشق چشمهای روباه هستم، پس خودم را به جای خرگوشک گذاشتم و ایده داستان در ذهن من خلق شد. و البته پروش این ایده تا رسیدن به مرحله چاپ اثر ۴ سال طول کشید.
* در اثر شما خورشید مثل یک تصویر مرکزی از ابتدا تا انتهای قصه با خرگوشک همراه است و او را راهنمایی میکند. خورشید در قصه شما نماد چیست؟
در حالت کلی خورشید منبع نور و دگرمی است و زندگی خرگوشها به نور وابسته است چون در شب به لانههایشان رفته و به خاطر وجود شکارچیانی چون روباها و گرگها بیرون نمیآیند. خرگوشک قصه ما هم که تنهاست برای اینکه بتواند دلگرمی پیدا کند به این منبع نور متکی میشود و ریکس میکند و دل به خطر میزند تا در سفر کوتاه خودش به پاسخ سؤالاتش برسد به همین دلیل خورشید را انتخاب کردم.
* در روانشناسی کودک، رنگینکمان نماد دید مثبت به آینده و القاکننده پیامهای مثبت است. شما با ترسیم رنگین کمان در چشمهای روباه دنبال چه مفهومی بودید؟
علاوه بر نکتهای که گفتید، یک قصه قدیمی هم است که میگوید به وقت بارش باران، اگر روباهها عاشق همدیگر شوند رنگین کمان تشکیل میشود. من براساس این باور قدیمی رنگین کمان را در چشمهای روباه ترسیم کردم. همچنین خود رنگین کمان براساس زیبایی و شکل خاص که دارد مورد توجه و جذابیت همه کودکان است و این جذابیت برای خرگوشک قصه هم اتفاق میافتد.
* به نظر شما کتابهای مصور رنگی چه اثری بر ذهن و روان کودک دارند؟
قشر کودک و نوجوان اول براساس تصویر با یک اثر ارتباط میگیرند. ما میگوئیم که از بین حواس پنجگانه دیکاتورترین حس، حس بینایی است که ۷۳ درصد دنیا را در انحصار خودش درمیآورد. کودکان یا به مقطع کسب تحصیل نرسیدند یا اگر تحصیلی کسب کردند تا ۱۲ الی ۱۵ سالگی ترجیح میدهند که در آثاری که میخوانند تصویر حضور داشته باشد. علت روانشناسی آن هم این است که تخیل قشر کودک و نوجوان خیلی قوی است و وقتی متنی را میخوانند دوست دارند ببینند که تصویری تخیلی آنها با تصویر متن همسانی دارد یا خیر. یعنی تصویر ثبت شده در اثر باعث پرورش تخیل آنها میشود.
* پس چرا زمینه تصاویر اثرتان خاکستری رنگ است؟
انتخاب رنگ خاکستری انتخاب تصویرگر است. چون این اثر بهنوعی سوریال است و بیشتر تخیلی است به همین خاطر چون میرود توی خوابهای روباره و خوابها یک جورهایی سیاه و سفید هستند پس با توجه به این امر پس زمینه قسمت اعظمی از تصاویر خاکستری رنگ است. اتفاقات در خوابهای روباه رخ میدهد. تصویر قسمتی که روباه تصمیم میگیرد از خانه بیرون بیاید و قسمتی که از خواب روباه بیرون آمده و دارد به خانه برمیگردد رنگی غیر از خاکستری است.
هرچند تولید آثار کودک و نوجوان در ایران با مشکلات عدیدهای مواجه است اما در کل امیدوارکننده است؛ تا حدی که به جرئت میتوان گفت که آثار تولید شده کودک و نوجوان در ایران قابلیت جهانی شدن دارد چون ما نویسندههای خوبی در این حوزه داریم که نامزد دریافت جایزههای جهانی شدهاند* نوشتن برای بزرگسال با نوشتن برای کودک و نوجوان چه تفاوتهایی دارند؟ کدام سختتر است؟
از آن جهت که نویسنده در سطح سنی و فکری با مخاطب بزرگسال است، نوشتن برای بزرگسالان راحتتر است. اما برای کودک و نوجوان چون باید سطح فکری مان را باید به سطح فکری و سنی آنها ببریم نوشتن برای قشر کودک و نوجوان سختتر است.
* در آثار کودک و نوجوان بیشتر به چه چیزی توجه میکنید؟
برای خلق اثر در حوزه کودک و نوجوان باید به خیلی موارد دقت کنیم؛ نوع ایدهای که انتخاب میکنیم سبب غمگین و ناراحت شدن آنها نشود.
* به نظرتان ادبیات کودک و نوجوان کشورمان، جایگاه واقعی خود را پیدا کرده و میتواند مخاطبانش را اغنا کند؟
هرچند تولید آثار کودک و نوجوان در ایران با مشکلات عدیدهای مواجه است اما در کل امیدوارکننده است؛ تا حدی که به جرئت میتوان گفت که آثار تولید شده کودک و نوجوان در ایران قابلیت جهانی شدن دارد چون ما نویسندههای خوبی در این حوزه داریم که نامزد دریافت جایزههای جهانی شدهاند.
یکی از مشکلاتی که در خصوص کتاب خودم «سفر در کاموا» ایجاد شد این بود که سال گذشته تصویرگری اثر نامزد دریافت جایزه براتیسلاوا شد اما خود کانون و گروهی که قرار بود در برنامه حضور داشته باشند و نقش داوری داشتند همکاری نکردند و به همین خاطر ایران از دور خارج شد. نتیجه آنکه برای دیده شدن اثری ناشر و مجموعه عوامل باید همکاری کنند و حتی درصدد باشند که کتاب را به زبانهای مختلف ترجمه کنند تا در سطح جهانی دیده شود.
* در پایان درباره فعالیتهای پژوهشی تان هم صحبت کنیم!
در آینده نزدیک دو پروژه با کانون پرورش فکری کودک و نوجوان دارم؛ یکی رمان نوجوان است و دیگری یک پروژه علمی – تخیلی در خصوص شخصیتهای برجسته ایران زمین که در ۱۰۰ سال اخیر تأثیرگذار بودند که آن هم در حوزه کودک و نوجوان است. یک اثر دیگر در حوزه کودک و نوجوان است با نام «کفشدوزک و صدای پاهای هزارپا» که قرار است توسط انتشارات اندیشه مولانا تولید شود.
نویسنده کتاب «پهلوان چشمعسلی؛ راز دره شیرها» ضمن اشاره به حیاتیبودن مسئله اخلاق برای کودکان و نوجوانان گفت: بنیانهای اخلاقی آنها در همین سن شکل میگیرد و اینکه بتوان، خوراکی مناسب و متناسب با شرایط جامعه امروز به آنها ارائه داد، کار بسیار مهمی است.
سمیه سیدیان درباره دغدغهای که منجر به شکلگیری ایده کتاب «پهلوان چشمعسلی؛ راز دره شیرها» شد، گفت: درگیرکردن ذهن کودک با ارزشهای انسانی و اخلاقیات همیشه یکی از دغدغههای من بوده است. در فرهنگ ما خیلی از مفاهیم اخلاقی و انسانی با مفاهیم ملی و دینی گره خوردهاند. این مفاهیم گاهیاوقات در ظاهر باهم سازگاری ندارند؛ اما سعی کردم آنها را طوری کنار هم قرار دهم که در ذهن کودکان سازگار شوند و کودک همزمان نگاهی پر از محبت به مفاهیم دینی، انسانی و اخلاقی داشته باشد.
سیدیان درباره مهمترین چالش خود در نگارش یک داستان دینی برای کودکان و نوجوانان بیان کرد: بزرگترین چالش، ایجاد جذابیت در داستانهای اخلاقی و دارای ارزشهای انسانی است و توانایی بیان داستان به شکلی که به کودک، احساس سرخوردگی دست ندهد یا در برابر داستانی تکراری با نکات اخلاقی مستقیم قرار نگیرد. در بعضی مواقع، شاهد بودهایم در داستانهای اخلاقی، کودک با مفهومی روبهرو میشود که به او ربطی ندارد و برایش هم مهم نیست. سعی کردم در داستان «پهلوان چشمعسلی؛ راز دره شیرها» از قالب داستانهای اخلاقی که اغلب دچار معضل مستقیمگویی هستند، دوری کنم.
کتاب «پهلوان چشمعسلی؛ راز دره شیرها»، آمیزهای از ژانر فانتزی و برخی ویژگیهای نوع ادبی حکایت حیوانات یا «فابل» است. سمیه سیدیان درخصوص هماهنگسازی این انواع ادبی با محتوای دینی کتاب، توضیح داد: این چالش را انتخاب کردم برای اینکه بتوانم از این مفاهیمِ بهشدت چالشبرانگیز، برای بچهها و گاهی برای خانوادهها استفاده کنم و داستان را در قالبی که امروز برای کودکان جالب است، روایت کنم. هر چند که شاید این مفاهیم در ظاهر با هم سازگار نباشند؛ اما سعی کردم این سازگاری را در ساختار داستان و تعامل چشمعسلی با شخصیتهایی که با آنها روبهرو میشود، ایجاد کنم. این مسئله با تجربه و ساخت لحظه به لحظه داستان به طوری که هر لحظه آن بتواند جذابیت و باورپذیری داشته باشد، اتفاق افتاد.
این نویسنده درباره اهمیت ارزشهای اخلاقی و انسانی در کتاب خود، عنوان کرد: به گمانم اخلاق، بزرگترین مسئلهای است که انسان با آن روبهروست. برای کودکان و نوجوانان این مسئله حیاتیتر است؛ زیرا بنیانهای اخلاقی آنها در همین سن شکل میگیرد و اینکه بتوان، خوراکی مناسب و متناسب با شرایط جامعه امروز به آنها ارائه داد، کار بسیار مهمی است. این هدفی بود که من سعی کردم دنبال کنم.
کتاب «پهلوان چشمعسلی؛ راز دره شیرها» در ۱۲ فصل و ۱۳۶ صفحه مصور به کوشش انتشارات مهرستان برای گروه سنی نوخوان (بالاتر از ۷ سال) منتشر شده است. این کتاب که با تصویرسازیهای غزاله باروتیان منتشر شده، از بردباری و خردمندی سخن گفته است. «پهلوان چشمعسلی؛ راز درّه شیرها» داستان بچهشیری است که پدر و مادرش توسط شکارچیان کشته میشوند. بچهشیر به روستایی میرود، در آن روستا با پسری به نام «بهرام» آشنا میشود و بهرام از او مراقبت میکند. انتقامی برای کشتن آن شکارچی درون این بچهشیر شکل میگیرد؛ اما او یک شیر ترسو است. این بچهشیر در مسیر شجاعشدنش، به شهرهای مختلف سفر میکند و از پهلوانهای آنها نکاتی دربارهٔ راز پهلوانی میآموزد.
سیدهرویا درخشنده، مترجم کتاب کودک «بتیکوچولو و درخت نگرانی» درباره اهمیت ذهنآگاهی والدین برای مدیریت نگرانیهای کودکشان گفت: والدین به عنوان اولین و مهمترین الگو اگر بتوانند «اگه»ها و «نکنه»ها را از گفتوگوهای روزمره و بینش خود دور کنند، کودک آنها نیز سبک زندگی خود را به همان سو میبرد.
شما میدانید درخت نگرانی چیست؟ تا به حال فرصتی پیش آمده یا خودتان چنین فرصتی را ساختهاید که به نگرانیهایتان بیشتر توجه کنید؟ اگر توجه کرده باشید احتمالا شما هم چیزهایی شبیه به شاخه و برگهای فراوان را درونتان حس خواهید کرد که به وقت نگرانی رشد کرده و سراسر بدنتان را تسخیر میکنند.
اگر شما به خودتان، نگرانیهایتان و درخت نگرانی توی وجودتان توجهی نکردهاید، خوب است که همین حالا با مطالعه یک کتاب، هم حواستان جمع خودتان باشد و هم درخت نگرانی توی دلِ فرزندتان. بتیکوچولو از آن بچههایی است که چنین درختی درونش دارد و برای انجام هر کاری مضطرب میشود و فکر میکند از پس آن برنمیآید: حتی برگزاری جشن تولد خودش.
کتاب «بتیکوچولو و درخت نگرانی» با داستانی که روایت میکند و تصاویر درخور توجهی که دارد ما را پس از مطالعه به فکر فرو میبرد که واقعا نگرانیها با انسان چه کار میکنند؛ فرقی ندارد فرد کودک باشد یا بزرگسال. این اثر را گِیل سیلور نوشته و فرانسیسکا هُلباچِر تصویرگری کرده است. انتشارات مهرستان کتاب «بتیکوچولو و درخت نگرانی؛ چگونه کودکان با استفاده از ذهنآگاهی نگرانیهای خود را مدیریت کنند» را با ترجمه سیدهرویا درخشنده و لیلا قاسمی در ۳۲ صفحه مصور رنگی برای کودکان و هر مخاطبی که دوست دارد نگرانیهایش را مدیریت کند منتشر کرده است. برای معرفی بهتر این اثر با سیدهرویا درخشنده، مترجم آن گفتوگویی کردهایم که در ادامه میخوانید:
– کودکان امروز بیشتر از دیروز در معرض آسیبهای روانی هستند یا امروزه بهواسطه علم و آگاهی عمومی بیشتر متوجه این مسئله هستیم؟
همه کودکان در همه بازههای زمانی در معرض آسیب روانی بوده و هستند؛ اما تفاوت کودکان قدیم و جدید در نحوه ابراز هیجانات است. کودکان قدیم حال بد را درونریزی میکردند یا برای فرار از آن حال بد، شیوههای خاص خود را پیش میگرفتند که میتوانست مورد تأیید والدین باشد یا نباشد. کودک فعلی بهخاطر اینکه والدین اغلب به او توجه میکنند، بیشتر هیجانات خود را برونریزی میکند. نه استراتژی کودکان قدیم و نه کودکان امروزی، بلکه باید گزینه سومی به نام ابراز هیجان داشته باشیم.
– تشبیه اضطراب به درختی که غذایش را از افکار و ذهن انسانها و بتیکوچولو میگیرد چقدر برای شما جذاب و جالب توجه بود؟
شاخ و برگ رونده درخت داستان، همچون رشته افکار و احساسات ماست که همیشه پویا هستند. این پویایی و روندگی ذهن که به شاخ و برگ درخت تشبیهشده نکته جالب توجه داستان است.
– خرابشدن خوشیها با غصههایی که هنوز رخ ندادهاند یا با نگرانیها، در بزرگسالان هم اتفاق میافتد. چقدر مطالعه ماجرای بتیکوچولو را به بزرگسالان پیشنهاد میدهید؟
گیر کردن در اتفاقات گذشته یا نگرانیهای آینده باعث میشود ما خوشیهای زمان حال را از دست بدهیم. این کتاب هر چند در قالب داستان کودکانه اما با مفهوم حضور در لحظه است. مسئله مهمی که خیلی از ما بزرگترها در دهههای سی، چهل، پنجاهسالگی یا حتی بیشتر، هنوز آن را درک نکردهایم. شاید لازم باشد در بزرگسالی تازه الفبای ذهنآگاهی را با خواندن چنین کتابهایی شروع کنیم.
– ما در زندگی «اگه»ها و «نکنه»های زیادی داریم که چون در کودکی به آنها توجه نکردهایم اکنون در بزرگسالی به مسائل بزرگتری تبدیل شدهاند. توصیه شما به پدرها و مادرها برای حل «اگه»ها و «نکنهها»ی کودکانشان چیست؟
قطعا برآورده کردن همه خواستههای کودکان عملا برای هیچ پدر و مادری مقدور نیست. این خواستهها اغلب تقاضا هستند که لزومی به برآورده کردن همه آنها نیست. نقطه مقابل تقاضاها، نیازهای کودکان هستند که تعداد آنها محدود است و هر کدام از این نیازها باید در بازههای زمانی خاص بهصورت متعادل برآورده شود. در زمانهای بعد، خطر تقاضاها و پیرو آن «اما» و «اگر»ها کم و کمتر میشود. قطعا والدین به عنوان اولین و مهمترین الگو اگر بتوانند اگهها و نکنهها را از گفتوگوهای روزمره و بینش خود دور کنند، کودک آنها نیز سبک زندگی خود را به همان سو میبرد. کودکان ما همانی هستند که ما هستیم؛ نه آنکه ما میخواهیم.
– این کتاب یک داستان روانشناسانه دارد. چقدر تألیف و ترجمه داستانهای روانشناسانه را برای کودکان مفید میدانید؟
قصه و داستان در آموزههای دینی و ملی ما بسیار سفارش شده است؛ بهخصوص برای کودکان که بهطور مستقیم نمیتوانیم با آنها حرف بزنیم، بهترین و ماندگارترین شیوه تربیتشان در قالب بازی و داستان است.
– «چرا خودم انتخاب نکنم که به چی فکر کنم؟». این سؤال مهمی است. با توجه به تجربههای خودتان پاسخ شما به این سؤال چیست؟
البته فکرهای مختلف بدون اراده سراغ ما میآیند و در وهله اول، تحت کنترل و اختیار ما نیستند؛ اما واکنشی که ما به افکارمان میدهیم، مهم است چگونه باشد. برای مثال جهت فکرمان را به سمت دیگر سوق دهیم، افکار مزاحم را بنویسیم و دور بریزیم، خود را مشغول کار دیگری کنیم، نفس عمیق بکشیم و… . اینها معدود کارهایی است که میتوان پیشنهاد داد تا جهت افکار خود را مدیریت کنیم و آنها را به کنترل خود درآوریم.
– در بخش آخر کتاب سخنی با والدین و مربیان آمده است. به نظر شما چه کاربردی دارد؟ آیا نیاز است که به روش مستقیم و جدای از داستانگویی کتاب، مسائل روانشناسانه در آخر کتاب شرح داده شود؟
قطعا اشاره به هدف محتوای کتاب برای مخاطب بسیار لازم و ضروری است؛ بهخصوص مباحث روانشناسی تخصصی مثل ذهنآگاهی که نیاز به آموزش عموم دارد، چون محتوای روانشناسی در قالب داستان بیان و در پایان کتاب، جمعبندی ارائه میشود. به این دلیل مهارت بیشتر برای مخاطب نهادینه میشود.
– حالا که بحث نقش بزرگترها پیش آمد، به ما بگویید که چقدر مسئله درک افکار نگرانکننده بچهها از طرف پدر و مادر یا هر بزرگتر دیگری را مهم و ضروری میدانید؟ تجربه یا خاطرهای در این زمینه دارید؟
قطعا درک حال بد بچهها که شامل افکار نگرانکننده، احساسات آزاردهنده، تمایلهای نابجا و غیره است، مهم است. اگر بتوانیم مهمترین بخش والدگری را که همدلی مینامیم در خود نهادینه کنیم، میتوانیم مدعی باشیم که پدری یا مادری کردهایم. البته و صدالبته که هنر بسیار سختی است و حال خوب خودمان را به عنوان والد میطلبد. راستی چقدر ما حواسمان به خودمان است؟
– دوست دارید این کتاب در چه مکانهایی و در دسترس چه کسانی قرار بگیرد؟
دوست دارم این کتاب در همه مدارس کشور به همراه یک مربی ذهنآگاهی ارائه شود تا فرزندان ایرانزمین از کودکی تربیت شوند که چگونه در لحظه حضور داشته باشند. پرسهزدن در گذشته و آینده جز حال بد عایدی ندارد.
– قلم گِیل سیلور را در بیان و توصیف و تعریف ماجرای بتی کوچولو و نگرانیهایش چطور ارزیابی میکنید؟
کتاب را بسیار قوی و کاربردی دیدم. نویسنده در قالب داستان بسیار خوب توانسته است تلههای ذهن را کودکانه بیان کند.
– تصاویر کتاب بهخوبی آشفتگی بتیکوچولو را نشان میدهند. شما به تصویرگری کتاب با هدف تکمیل متن داستان نمره قبولی میدهید؟
تصاویر در درجه دوم بعد محتوا توانست پیام ذهنآگاهی را منتقل کند؛ بهخصوص شاخ و برگهای درخت که همیشه رونده و در حال حرکت هستند؛ زیرا درخت نماد ذهن بود.
– این کتاب را به همراه لیلا قاسمی ترجمه کردهاید. چرا به صورت مشترک انجام شد؟ ترجمه مشترک چه تجربهای بود؟
محتوای کتاب از نظر ترجمه محتوای سنگینی نبود؛ اما بهشخصه کار گروهی را ترجیح میدهم. کتاب را ترجمه کردم و نظرات خانم قاسمی نیز در انتخاب و جایگماری واژگان بسیار مثمر ثمر بود.