داستان این کتاب بر محور یک جمله روانشناسانه میگذرد. اینکه به کودکان یاد میدهد تعریفها و بدگوییهای دیگران بر روی رفتار و کنشهای اجتماعی و فردی آنان اثر نگذارد. اینکه بدانند باید تصمیم خودشان را بگیرند و راه درست را خودشان انتخاب کنند.
بزرگباش مثلدریا
همان روز، دختر کوچولویی توی ساحل نشسته بود
و موهایش را شانه میزد که یکدفعه
موج بلندی آمد و شانهی او را با خودش برد.
دختر کوچولو غصه خورد
و روی ماسهها نوشت:
تو دریای بدجنسی هستی!
اطلاعات فیپا، اطلاعات ناشر
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.