آشنایی با امیرالمومنین علیه السلام
وقتی عمو یونس شهید شد، میثم به دنیا آمد! البته نه اینکه تازه به دنیا بیاید، بلکه یک میثم تازه متولد شد. «میثم و شهر ترس های ممنوعه» سرگذشت این آدم تازه است. پسربچه 12 ساله ای که سرگذشتش را اول برای احمدرضا امیری سامانی و مرضیه مولوی گفته و بعد برای ما با صدای بلند خوانده است. داستانی که خوراک بچههای بالای 9 سال است.
ماجرای میثم و شهر ترس های ممنوعه، ماجرای میثم و کوفه است! نوجوانی که تا آن روز توی بصره و خانه بزرگشان زندگی میکرده حالا به یکباره خودش را پشت بوتهها میبیند! بوتههایی از خار که وقتی راهزنها پیدایشان میشود تنها سرپناه میثم است. بعد هم این میثم ترسو، راهی کوفه میشود تا یاد بگیرد که کوفه شهری است که حتی خروسهایش جنگیاند. چه برسد به آدمها و پسربچههایش…
میثم وقتی رسیده که سالهای حکومت امیرالمومنین (ع) است و از نزدیک شاهد قضاوتهای مولا و وقایع زمانهشان است. اما میثم خبر ندارد قرار است جنگی به پا شود، جنگی که نه فقط میثم را میسازد بلکه تاریخ را هم مینویسد و چه تاریخ تلخی است تاریخ کوفه...
تاریخ مثل نان شب واجب است. برای ما بزرگترها درجه واجب بودنش یک باشد، برای نوجوانها صد است. حالا این میثمی که در جریان رفتن به کوفه آبدیده میشود و دوست عباس بن علی (ع) است، حیف نیست چند خط تاریخ برای بچههای ما نگوید؟ آن هم به این زبان طنز و جذابی که نویسنده نوشته و به این ظرافت؛ نویسنده طوری تاریخ را لای زرورق رمان گذاشته که انگار یک ساندویچ دوبل همبرگر با سس اضافه دست بچههاست که فقط یک ورق خیارشور نازک تاریخ دارد!
اگر این کتاب را نخوانیم، زندگی در کوفه آن هم زمان حکومت حضرت علی علیهالسلام به علاوه آتشسوزاندنهای چند نوجوان از کفمان رفته است.
قهرمان نوجوانی که خیلی معمولی است فضای همذاتپنداری جذابی به بچهها میدهد. قهرمانی که میترسد، عاشق عباس بن علی (ع) است، خجالت میکشد و از دیدن مولا علی (ع) قلبش میتپد. جنگیدن را دوست دارد ولی شمشیر زدن را نه و…
اینطور قهرمان باحال و اهل دلی کمتر پایش به کتابهای مذهبی و تاریخی باز میشود. اما میثم آمده که رفیق بچههایمان باشد!
-میثم... میثم!
یحیی جلوی در خانه مدام دارد این طرف و آن طرف میرود و از همان پشت در، صدایم میکند. معلوم نیست از کجا فهمیده در میدان «جبانه مراد» مسابقه کشتی به راه افتاده است. آنقدر هولم کرده که یک آستین پیراهنم در هواست و آن یکی آستینش را دارم میپوشم…
اطلاعات فیپا، اطلاعات ناشر