الگوی اجرایی مدرسه زندگی
با گذشت بیش از یک دهه از تصویب سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، این سؤال همواره ذهن متخصصان و دغدغهمندان نظام تعلیم و تربیت را به خود مشغول ساخته است که چرا با وجود نقشۀ راه برای نوسازی نظام آموزشی کشور، همچنان نشانی از «تحول» در نهاد کهنه و پوسیدۀ آموزش و پرورش به چشم نمیخورد. مهجور ماندن سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، ریشه در عوامل آشکار و پنهان فراوانی دارد که هرکدام سهمی در وضع موجود دارند.
کتاب «مدرسه ای برای زندگی» با الهام از سند تحول بنیادین و مبانی نظری آن کوشیده است تصویری روشن و عملیاتی از یک مدرسۀ تحولی متناسب با فرهنگ اسلامی و ایرانی ارائه دهد و تابلویی زنده و پویا از مدرسهای در تراز سند تحول بنیادین آموزش و پرورش را به نمایش بگذارد.
مشارکت در امور مدرسۀ زندگی، همانطور که حق خانوادههاست، وظیفۀ آنان نیز محسوب میشود. اساساً تعامل خانواده و مدرسۀ زندگی بدون مشارکت خانوادهها معنا ندارد. اگر مدرسۀ زندگی وظیفه دارد برای حضور خانوادهها در امور مختلف زمینهسازی کند، از خانوادهها نیز انتظار میرود که از بسترهای ایجادشده استفاده کنند و فعالانه در امور مدرسۀ زندگی مشارکت داشته باشند. علاوهبر شرکت خانوادهها در محفلها و برنامههای خانوادگی طبق تقویم اجرایی مدرسۀ زندگی، از خانوادهها انتظار میرود در موارد زیر نیز مشارکت و نقشآفرینی فعال داشته باشند:
مشارکت در راهبردنگاری: یکی از عرصههای نقشآفرینی خانوادهها، مشارکت در تدوین راهبردهای مدرسۀ زندگی است. هرچند معمولاً تدوین راهبردها از خطوط قرمز مدارس محسوب میشود و کمتر مدرسهای حاضر است خانوادهها را در این عرصه دخالت دهد، این حق و تکلیف از آنجا برای خانوادهها ایجاد میشود که آنها یکی از ذینفعان اصلی راهبردهای مدرسۀ زندگی محسوب میشوند و طبیعی است که حق ورود به این عرصه را داشته باشند. درخصوص مشارکت خانوادهها در راهبردنگاری مدرسۀ زندگی، چند نکته را باید مورد توجه قرار داد:
اول، با توجه به تنوع نظرات و اختلاف سلیقههای خانوادهها، مشارکت در تدوین راهبردها باید از مجرای نمایندگان خانوادهها، یعنی شورای خانواده انجام شود.
دوم، اعمالنظر در ارتباط با راهبردها نباید مغایر با الگوی اجرایی مدرسۀ زندگی و روح حاکم بر آن باشد. بهعنوان مثال، نمیتوان راهبردهایی وضع کرد که ماهیت مدرسۀ زندگی را از یک مدرسۀ تربیتمحور به مدرسۀ آموزشمحور تغییر دهد یا ارتباط یادگیری با زندگی واقعی را کمرنگ سازد.
سوم، راهبردنگاری اساساً یک عمل تخصصی است و باید متخصصان برنامهریزی آموزشی عهدهدار این کار شوند. به همین دلیل، مشارکت خانوادهها معمولاً در سطح تصمیمسازی انجام میشود. بهعنوان مثال، درصورتیکه برای راهبردنگاری از روش SWOT استفاده میشود، نظرات خانوادهها برای تعیین نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدها میتواند به افزایش دقت و کیفیت راهبردهای طراحیشده کمک کند.
در این روش، راهبردهای تشکیلات ازطریق شناسایی و تحلیل نقاط قوت ((strengths، ضعف ((weaknesses، فرصتها (opportunities) و تهدیدها ((threats به دست میآید.
اطلاعات فیپا، اطلاعات ناشر