ده روند حیاتی انقلابی در زمینه جمعآوری اعانه در موسسات خیریه
نویسندگان کتاب شوک خیریه تلاش می کنند سیمایی را از آینده برای مخاطبان و فعالان نیکوکاری ترسیم کنند تا آنان به همان نحو که بر اکنون اِعمال اختیار می کنند، برای آینده نیز نقشه بکشند و برنامه بریزند و آن را در خدمت اهداف خود بگیرند. آنچه در نگاه نویسندگان این کتاب، مهم قلمداد می شود، شناخت تغییرات آینده است. آنان باور دارند تغییر، اساس زندگی انسانی را شکل می دهد و این تغییر در همۀ ابعاد حیات انسانها متبلور می شود.
اگر خیریه یا سازمانی اقتصادی یا نهادی اجتماعی بنا دارد جای خود را در میان نسل های بعد همچنان حفظ کند، لازم است نوع و فرآیند تغییرات چنین مؤسساتی را به درستی بشناسد. چنین شناختی باور بنیادینی دارد که از سخن «سقراط حکیم » برآمده است: «رمز اصلی در تغییر این است که تمرکز شما نباید بر جنگیدن با راه قبلی باشد؛ بلکه باید تمام تمرکز خویش را صرف ساختن راه جدید کنید.» رویکرد حاکم بر اَعمال چنین مؤسساتی، رویکرد میان رشته ای و چندرشته ای است.
آنچه در این کتاب به طور جدی بر آن تأکید می شود، نشان دادن راههای متعددی است که می تواند مؤسسات خیریه را به نهادها و سازمانهای کنشگر اجتماعی تبدیل کند که هم برنامه دارند و هم پاسخگو هستند. نویسندگان کتاب باور دارند اهمیت دادن به گردآوری دادهها و اطلاعات واقعی، تحلیل درست و به موقع و روشمند دادههای به دست آمده و استفادۀ بجا از اطلاعات بر بستر فناوری های نو، این امکان را به مؤسسات خیریه می دهد که عمل آنها مبتنی بر برنامه ریزی و منتهی به پاسخ گویی باشد. همین اندیشۀ بنیادین سبب میشود خواندن کتاب را به همۀ کسانی توصیه کنیم که تسهیلگر امور مؤسسات خیریه هستند.
از این فکر رها شوید که شما برای یافتن میلیونری باید جایی بهجز خیابانها را بگردید. با توجه به گفتههای توماس جی استنلی در کتاب همسایۀ میلیونر افراد ثروتمند شبیه همۀ آدمهای دیگر هستند. او به ما میگوید در دیدار با میلیونری 35ساله از تگزاس که مالک کسبوکاری موفق در حوزۀ بازسازی و تعمیر پیشرانهای دیزلی است، نویسنده او را با رانندۀ کامیون اشتباه گرفته است. او اصلاً شبیه میلیونر نبوده است. او شلوار جینی قدیمی پوشیده بود و پیرهنی معمولی به تن داشت. خودروی دهسالهای میراند و در محلهای با سطح اجتماعی متوسط زندگی میکرد که همسایههایش شغلهایی مانند مأمور پست و آتشنشان و تعمیرکار داشتند. او میلیونر بود؛ اما شما هرگز با نگاهکردن به او نمیتوانستید این موضوع را تشخیص دهید. نویسندۀ کتاب این داستان را بیان میکند تا بگوید اغلب، افراد ثروتمند یک ساعت 5هزاردلاری دست نمیکنند و سوار خودروی اشرافی نمیشوند. آنها مانند قشر متوسط زندگی میکنند و کتشلوارهای عادی میپوشند و از خودروهای معمولی آمریکایی استفاده میکنند.
اینگونه نیست که شما بتوانید درآمد فردی را براساس سبک زندگیاش تشخیص دهید. درعوض، باید بدانید یافتن خیّر اصلی باید بهشکل بسیار نظاممندتری صورت گیرد. خیران اصلی را میتوان به این دستهها تقسیم کرد:
اطلاعات فیپا، اطلاعات ناشر