نگاهی به ده مدرسه خلاق و نوآور جهان
اولویت مهم هر نظام آموزش باید شکوفاسازی توانمندیهای کودکان باشد. برای محقق ساختن این هدف، نظامهای آموزشی باید منعطفتر و پویاتر عمل کنند و رویکردهای نوآورانه نسبت به یادگیری و آموزش در پیش گیرند که به مدارس امکان پیشرفت همزمان با تغییرات اجتماعی و اقتصادی را بدهد و آموزش باکیفیت را برای همگان محقق سازد. مدارس بسیاری سعی دارند دیدگاههای سنتی نسبت به مدرسه را کنار بگذارند و فرایندهای متداول آموزش و یادگیری را به چالش بکشند.
باتوجهبه اهمیت نوآوری در مدارس دنیای جدید که متفاوت از دنیایی است که مدرسه در آن متولد شد، این کتاب با دو هدف کلی سعی در ارائه نمونههایی از رویکردهای نوآورانه در مدارس کشورهای مختلف دنیا دارد:
اول، نمونههای مدارس نوآور میتواند الهامبخش تغییر رویکرد در مدارس ایران باشد. امروز در ایران آموزش توجه ویژهای دریافت میکند و حتی در مقایسه با دو نسل گذشته میتوان گفت خانوادهها برای آموزش فرزندان وسواس بیشتری به خرج میدهند و اهمیت کسب دانش و مهارت را خوب درک میکنند؛ بنابراین امروز ایدههای نو و موفق آموزش در ایران طرفداران بسیاری دارد. البته باید دانست مادامی نمونههای نوآوری مدارس دنیا میتواند به توسعه مدلهای بومی ما کمک مؤثر کند که بهجای کپیکردن محصول نوآوری به روند شکلگیری نوآوری مطابق اقتضائات محیطی مدارس توجه و تلاش شود نیازهای بومی بهخوبی شناسایی و در پاسخ به آنها نوآوری شود.
هدف دوم کتاب مدرسه در مدار زندگی این است که رهبران فکری پس از طرح نوآوریهای بومی با الهام گرفتن از نمونههای کتاب بتوانند در سطح سیاستگذاری تأثیرات مثبتی ایجاد کنند و زمینهٔ توسعه آموزش بهروز و متعالی را برای همه کودکان ایران فراهم نمایند. چون اگر نوآوری به سطح سیاستگذاری نرسد و به بخش خصوصی محدود شود، تنها تعداد محدودی از کودکان که به آن دسترسی دارند میتوانند از آن بهرهمند شوند و حداقل زمان بیشتری میبرد تا در دسترس همگان قرار گیرد.
بیشتر آموزشهای امروزِ مدارس بر اساس بهخاطرسپاری و تکرار آموزهها استوار است. در این سیستم، مجموعۀ ازپیشآمادهشدهای از دانش در نظر گرفته شده که تمام دانشآموزان باید به آن دست پیدا کنند و در نهایت، هر چند ماه یک بار بر اساس آزمونها، میزان مطالب باقیمانده در ذهن دانشآموزان محاسبه میشود.
روشن است این نوع آموزش اعتبار چندانی ندارد؛ زیرا بسیاری از مطالب حفظشده در زمان کمی بعد از امتحانات به فراموشی سپرده میشوند. در این سیستم، دانشآموزان بهاجبار به مدارس میروند، مطالبی را بهزحمت به خاطر میسپارند و فردای آن روز فراموش میکنند؛ در حالی که یادگیری میتواند بسیار عمیقتر و با اعتبار بیشتری اتفاق بیفتد و میتواند بسیار فراتر از حفظکردن مطالب پیش رود؛ اما این تنها کاری است که مدارس سنتی میکنند و نتایج تستها و آزمونها تنها چیزی است که باارزش شمرده میشود.
علایق و جذابیتهای شخصی در مدارس سنتی جایگاهی ندارد. مدارس سنتی، نظام استانداردی دارد که در آن هر دانشآموز باید محتوایی مشابه با دیگران را در زمان مشخص و با روشی واحد فرا گیرد. این روند برای واقعیت وجودی انسان احترامی قائل نیست؛ واقعیتی که نشان میدهد هر انسانی خاص و منحصربهفرد است و با دیگری تفاوت دارد. هر کودک علایق مخصوص به خود را دارد و کلید موفقیت در زندگی، شناسایی بههنگام این علایق است؛ در حالی که مدارس سنتی نمیتوانند علایق دانشآموزان را بازیابی کنند. به نظر میرسد سؤالات اساسی هر کودک در مدارس سنتی پاسخ داده نخواهد شد؛ سؤالاتی مانند «من در چه زمینههایی کارآمد هستم؟»، «من قرار است در زندگی چه کنم؟»، «قرار است من در این دنیا چه جایگاهی داشته باشم؟».
اطلاعات فیپا، اطلاعات ناشر