نیکو و داپو بچههای پرهیجان و شاد داستان بنفشه رسولیاناند که در یک قصه جذاب و عجیب و غریب، با خانوادهای دوستداشتنی و چند دوست خیلی بامزه، بچههای کتابخوان را، وارد ماجرایی میکنند که تا صفحه آخر، کتاب را زمین نگذارند.
در این اثر از نشر مهرستان با داستانی جذاب و پرماجرا، برای تشویق به حمایت از کالای خوب ایرانی، همراه هستید.
تا یادم نرفته است بگویم که ما از این جنگهای جهانی با طعمهای گوناگون زیاد داریم؛ مثلاً جنگ جهانی کلوچه، جنگ جهانی باقلوا، جنگ جهانی ترشیکلم، جنگ جهانی کشکبادمجان و خیلی جنگهای خوشمزۀ دیگر که همه را هم مادربزرگ در خانۀ ما به راه میاندازد: از بس دستپختش عالی است، مخصوصاً وقتی روی کوفتهبرنجیهای قلمبهاش ربانار میریزد: رباناری که خودش درست کرده، آنهم با اناری که توی باغچۀ خانۀ خودش رشد کرده است. در این صورت، دیگر نمیشود به صلح و دوستی فکر کرد.
داپو و نانا هم بیشتر وقتها گوشهای مینشینند و به این ماجراها نگاه میکنند. البته زیاد هم در گوشه نیستند؛ تابهحال صد بار به داپو گفتهام خودش را اینور و آنور نیندازد؛ اما مگر به گوشش فرومیرود. دیروز، بابا پایش به داپو گیر کرد و نزدیک بود که وسط اتاق سقوط کند. بعد هم عصبانی شد و گفت: «نیکو...! چرا اینو انداختی اینجا؟» چند روز پیش هم مینو داپو را بدجوری خیس کرد و مامان مجبور شد آن را بشوید. طفلک داپو روی بند رخت وارونه آویزان شده بود و نزدیک بود بالا بیاورد.
الان تقریباً هشت سال میشود که من و داپو با هم دوستیم.
اطلاعات فیپا، اطلاعات ناشر