دوازده روایت درباره حریم و حیا
لطافت زنانه، عطر روحافزایی است که درصورت برملاشدن، دیگر حفظشدنی نیست. بهمحض بروز حُسن، آن نیکویی همگانی میشود و دیگر صاحب حُسن دربارهاش امکان انتخاب ندارد؛ درحالیکه این حق را دارد تا خودش معلوم کند چه کسی از حُسن و لطف او بهره ببرد. این همان معنای آزادی است.
این کتاب درد مشترک تمام دختران و زنان این سرزمین است. دختران و زنانی که حریم و حیا برایشان اهمیت دارد. آزادی و آزادگی برایشان ارزش است. این دختران میدانند انسان بیحریم، محترم نیست. شبیه کشوری که مرزهایش را به روی اغیار واگذاشته و رها کرده است. تمام نویسندگان این مجموعه تلاش کردهاند اهمیت و ضرورت این دو کلمه را برای دختران این آبادی روایت کنند.
دکتر خودکارش را روی میز گذاشت و راضی گفت: «خوب لاغر کردی. ازت راضیام.» دکتر مهربانی بود. میدانستم راضی خواهد بود. عکسهای قبل و بعدم را توی اینستاگرام گذاشته بودم و دوستان روزنامهنگارم پیام داده بودند که اسمش را به آنها هم بگویم یا تَگش کنم روی صفحه. حق داشتند. ترکهای و لاغر شده بودم و صورتم توی هر عکسی که میگذاشتم، جوانتر از پیش میشد. هر هفته که دکتر رژیم تازهای میداد، موبهمو آن را رعایت میکردم؛ با انگیزهای که آن روزها نمیدانستم از کجا میآید. زیر یکی از عکسهای اینستاگرام، کامنتگذار همیشگی نظر گذاشته بود: «روزنامهنگار، نویسنده و مترجم محبوب من» و بهجای نقطهاش قلب گذاشته بود. زیبا شده بودم و بهبهانهٔ همین زیبایی ظاهری باز هم در مرکز توجه بودم و این بار در صفحهام، نه در فلان سازمان و بهمان وزارتخانه، اما انگار باز چیزی کم بود.
اطلاعات فیپا، اطلاعات ناشر