داستانهای زندگی اهلبیت (ع)
گفتار و رفتار پیامبران و امامان معصوم، سرشار از آموزهها و درسهایی است که هر یک از آنها همچون چراغی بر سر راه مؤمنان است و سرشار از حکمتها و حکایتهایی است که تامل در آنها راهگشا است. این حکایتها به زبانها و شیوههای مختلف بیان شده؛ اما هنوز جا دارد که گفته و شنیده شوند. در کتاب حکایت خوبان، داستانهایی از زندگی پیشوایان معصوم، گزینش و پردازش ادبی شده است. در گزینش این داستانها، جنبههای فرهنگی، تربیتی، کاربردی و نیز اعتبار تاریخی آنها در نظر بوده است.
ــ با کسی که همراه من است داخل شوم؟
ــ پدر جان، به خدایی که تو را به رسالت برگزید، دخترت جز عبایی برای پوشاندن خود ندارد.
ــ دخترم، خودت را با آن عبا بپوشان تا داخل شویم.
ــ سرم را چگونه بپوشانم؟
پیغمبر عبای کهنهای را که بر دوش داشت، به درون خانه انداخت.
ــ با این عبا، سرت را بپوشان.
...
پیامبرs حال فاطمهh را پرسید و شنید:
ــ دردمند و گرسنه.
رسول خداs اندکی به فکر فرو رفت و سپس فرمود:
ــ آیا نمیپسندی که سرور زنان جهان باشی؟
ــ مگر سرور زنان، مریم مادر عیسی نیست؟
ــ او سرور زنان عصر خویش بود و تو سرور همۀ زنانی، و شوهرت در دنیا و آخرت بزرگ است.
اطلاعات فیپا، اطلاعات ناشر