مجموعه گروه موسیقی پشهبند
کتاب عنکبوت کلاس ششمی جلد اول از مجموعۀ سهجلدی «گروه موسیقی پشهبند» است و داستان گروهی از پسران کلاسششمی و ماجراجویی آنها در مدرسه را برمبنای یکی از حکمتهای نهجالبلاغه برای مخاطب بیان میکند. قلم جذاب، گیرا و هیجان و ماجراجویی این اثر همراه با تصاویر منحصربهفرد، از جمله نقاط قوت کتاب «عنکبوت کلاسششمی» است.
این مجموعه بنا دارد تا در هر جلد سه حکمت از نهجالبلاغه را که حاوی مفاهیم اخلاقی و مورد نیاز برای زندگی است، در قالب داستانی دلنشین و پرکشش به مخاطبان خود منتقل کند.
من و شایان در حیاط مشغول گشتن الکی بودیم. برای این میگویم الکی که مطمئن بودم تحقیقم در حیاط نیفتاده بود؛ ولی خُب کسی که چیزیاش گم شده است، جز گشتنهای الکی در جاهای الکی چهکار الکی دیگری از دستش برمیآید؟
ما روی تمام سکوهای حیاط را گشتیم. داخل سطلآشغالها را گشتیم. لای بوتههای باغچهها را گشتیم. آنقدر مشغول گشتن بودیم که نفهمیدیم عنکبوت کلاسششمی از کی حواسش به ماست و فهمیده است چیزی گم کردهایم. کمکم داشتیم به جملهی «تو حیاط هم نیست» نزدیک میشدیم که سروکلهاش پیدا شد. یکدفعه یک سالبالایی گولاخ و خیکی جلویمان سبز شد که قبل از آن نهتنها هیچوقت سبز نشده بود، بلکه انگار که نامرئی باشد. به نظرم آمد اولین بار است در مدرسه میبینمش. پرسید: «چی گم کردید؟»
وضعیت بچهی کلاسچهارمی ازلحاظ سنوسال و قدوهیکل جوری است که باید حتماً به سؤالات ارشد مدرسه جواب بدهد، حتی اگر آن بچه عضو گروه خفن پشهبند باشد.
گفتم: «تحقیق علومم گم شده.»
شایان گفت: «آره. تحقیق علومش گم شده.»
گفت: «تو خونه جا نذاشتیش؟»
گفتم: «نه. مطمئنم صبح گذاشتمش تو کیفم.»
شایان برای اینکه از من دفاع کند، گفت: «این دوستم وقتی از یهچیزی مطمئنه، واقعاً مطمئنه!»
منظورش را درست نفهمیدم؛ ولی فکر کنم دفاع خوبی کرد. کلاسششمی گفت: «توی کلاس هم نیفتاده بود؟»
هر دو با هم گفتیم: «نه.»
کلاسششمی دستش را مالید به چانهاش و چشمهایش را ریز کرد و به فکر فرورفت. بعد گفت: «فکر کنم داستان پیچیدهتر از این حرفاست!»
قیافهاش یکدفعه خیلی مرموز شده بود؛ جوری مرموز شده بود که اگر شما هم کلاسچهارمی بودید، حتماً جذب مرموزیَتش میشُدید. یکهویی گفت: «بوی دزدی میاد!»
من اولش خواستم شروع کنم به بوکشیدن؛ ولی چون باهوشم همان لحظه فهمیدم منظورش از بو، آن بو نیست؛ منظورش آن یکی بو است.
اطلاعات فیپا، اطلاعات ناشر