شیوههای فرزندناپروری
هنر ظریف پرهیز از تربیت کردن محور اصلی کتاب مرگ نمادین والدین است. البته این پرهیز به معنای انفعال یا رهاکردن مسئولیت سنگین والدین در فرزندپروری نیست، بلکه به معنای شناخت و انتخاب شیوههایی است که مانع ایجاد آسیبهای پنهان در فرآیند فرزندپروری میشود. زیرا برخی از والدین به قصد شکوفاکردن استعدادهای فرزند خود، قاتل نامرئی روح و روان او میشوند و به نام پروراندن قابلیتهای فطری او، به کشتن روانی و فروکاستن وجود او مشغول میگردند.
این کتاب مخصوص والدینی است که دغدغه تربیت فرزندانشان را ندارند و به سلامت فکر و ذهن و جسم آنها بیش از هر چیز دیگری اهمیت میدهند.
ژاک دریدا (۱۹۳۰ تا ۲۰۰۴)، فیلسوف فرانسوی و پدیدآورندۀ فلسفۀ «واسازی»، در پاسخ به سؤالی دربارۀ تعلیموتربیت آدمی ما را با جملهای هراسناک و غیرمنتظره روبهرو میکند که جانمایۀ اصلی سراسر این نوشتار را نیز تشکیل میدهد. او میگوید: «مرگ نمادین والدین آغاز تشکیل شعور کودک برای تبدیل به شکل یک ایدئال است». صرفنظر از تفسیرهای متنوع و تعابیر متکثر فلسفی و اجتماعی از سخن ژاک دریدا، در اینجا تلاش میشود با اغماض و تساهل اقتباسی آزاد از این «گزارۀ رازناک» در قلمرو تربیت سلبی بهمعنای «فرزندناپروری فعال» ارائه گردد.
شاید برای برخی خوانندگان این اثر، بسی شگفتی و اعجاب نظر به بار آورَد و برانگیزانندۀ این سؤال باشد که چگونه «مرگ نمادین والدین به آغاز تشکیل شعور کودک میانجامد» و اگر چنین است، نقش والدین در تربیت فرزند چه جایگاهی دارد؟ مگر نه اینکه همواره در آموزههای دینی و تربیتی به نهاد خانواده و نقش والدین در تربیت فرزند توجه شده و به آن اهتمام ورزیدهاند؟ پس چگونه است که در این نوشتار از عبارت «مرگ نمادین والدین» یاد شده، تا آنجا که حیات باطنی کودک به مرگ ظاهری و نمادین والدین گره خورده است؟
برای پاسخ به این پرسش تأملبرانگیز و شاید تا اندازهای بیمناک بهتر است دربارۀ چگونگی و چرایی رابطۀ والد و فرزند بیندیشیم تا دریابیم یگانهراه ارتباط مؤثر با کودک این است که خود را به دنیای او وارد کنیم و از منظر او خود و جهان را بنگریم؛ آنگاه اذعان خواهیم کرد که بدون میراندن نگاه خود و زندهکردن نگاه کودک در خود نمیتوانیم در دیدۀ فرزندمان قرار گیریم و از چشم او جهان را بنگریم. به قول شاعر:
چون سر و کار تو با کودک فتاد
پس زبان کودکی باید گشاد
گشودن زبان کودکی محدود به کاربرد لفظ و کلام کودکانه نیست؛ بلکه زبان کودک نمود بیرونی تفکر اوست. باید با نگاه و طرز تفکر کودک آشنا شد و خود را با «زیستجهان» او منطبق کرد. این انطباق بدون انقلاب در نگاه ما به کودک امکانپذیر نیست.
اطلاعات فیپا، اطلاعات ناشر